نام کتاب : شان نزول آيات قرآن نویسنده : مكارم شيرازى، ناصر جلد : 1 صفحه : 416
شأن نزول:
مسخره، سوء ظنّ، تجسّس و غيبت ممنوع
مفسران براى اين آيات شأن نزولهاى مختلفى نقل كردهاند از جمله اين كه:
جمله «لايَسْخَرْ قَوْمٌ مِنْ قَوْمٍ» درباره «ثابت بن قيس» (خطيب پيامبر صلى الله عليه و آله
نازل شده است كه گوشهايش سنگين بود، و هنگامى كه وارد مسجد مىشد، كنار دست
پيامبر صلى الله عليه و آله براى او جائى باز مىكردند، تا سخن حضرت را بشنود،
روزى وارد مسجد شد، در حالى كه مردم از نماز فراغت پيدا كرده، و جاى خود نشسته
بودند، او جمعيت را مىشكافت و مىگفت: جا بدهيد! جا بدهيد! تا به يكى از مسلمانان
رسيد، به او گفت: همينجا بنشين! او پشت سرش نشست، اما خشمگين شد، هنگامى كه هوا
روشن گشت، «ثابت» به آن مرد گفت: كيستى؟ او نام خود را برد و گفت فلان كس هستم، «ثابت»
گفت: فرزند فلان زن؟! و در اينجا نام مادرش را با لقب زشتى كه در جاهليت مىبردند،
ياد كرد، آن مرد شرمگين شد و سر خود را به زير انداخت، آيه نازل شد و مسلمانان را
از اين گونه كارهاى زشت نهى كرد.
و گفتهاند: «وَ لانِساءٌ مِنْ نِساءٍ» درباره «ام سلمه» نازل گرديد، كه بعضى از همسران پيامبر
صلى الله عليه و آله او را به خاطر لباس مخصوصى كه پوشيده بود، يا به خاطر كوتاهى
قدش، مسخره كردند، آيه نازل شد و آنها را از اين عمل باز داشت.
و نيز گفتهاند: جمله «وَ
لايَغْتَبْ بَعْضُكُمْ بَعْضاً» درباره دو نفر
از اصحاب رسول اللَّه صلى الله عليه و آله است كه رفيقشان «سلمان» را غيبت كردند؛
زيرا او را به خدمت پيامبر صلى الله عليه و آله فرستاده بودند تا غذائى براى آنها
بياورد، پيامبر صلى الله عليه و آله «سلمان» را به سراغ «اسامة بن زيد» كه مسئول
«بيت المال» بود فرستاد، «اسامه» گفت: الان چيزى ندارم، آن دو نفر از «اسامه» غيبت
كردند و گفتند: او بخل ورزيده و درباره «سلمان» گفتند: اگر او را به سراغ چاه
«سميحه» (چاه پر آبى بود) بفرستيم، آب آن فروكش خواهد كرد! سپس خودشان به راه
افتادند تا نزد «اسامه» بيايند، و درباره موضوع كار خود، تجسس كنند، پيامبر صلى
الله عليه و آله فرمود: من آثار خوردن گوشت در دهان شما مىبينم، عرض كردند:
نام کتاب : شان نزول آيات قرآن نویسنده : مكارم شيرازى، ناصر جلد : 1 صفحه : 416