نام کتاب : شان نزول آيات قرآن نویسنده : مكارم شيرازى، ناصر جلد : 1 صفحه : 322
همچون خود آنها بود) گمان خير نبردند و نگفتند: اين دروغى بزرگ و آشكار است؟!
چرا چهار شاهد براى آن نياوردند؟! اكنون كه اين گواهان را نياوردند، آنان در
پيشگاه خدا دروغگويانند!
و اگر فضل و رحمت الهى در دنيا و آخرت شامل شما نمىشد، به خاطر اين گناهى كه
كرديد عذاب سختى به شما مىرسيد!
به خاطر بياوريد زمانى را كه اين شايعه را از زبان يكديگر مىگرفتيد، و با
دهان خود سخنى مىگفتيد كه به آن يقين نداشتيد؛ و آن را كوچك مىپنداشتيد در حالى
كه نزد خدا بزرگ است!
چرا هنگامى كه آن را شنيديد نگفتيد: «ما حق نداريم كه به اين سخن تكلم كنيم؛
خداوندا منزّهى تو، اين بهتان بزرگى است»؟!
شأن نزول:
اتهام ناموسى و وظائف مؤمنان
براى آيات فوق دو شأن نزول نقل شده است:
شأن نزول اوّل، كه مشهورتر است، در كتب تفسير اهل سنت آمده و در تفاسير شيعه
نيز بالواسطه نقل شده، چنين است:
«عايشه» همسر پيامبر خدا صلى الله
عليه و آله مىگويد: پيامبر خدا صلى الله عليه و آله هنگامى كه مىخواست سفرى
برود، در ميان همسرانش قرعه مىافكند، قرعه به نام هر كس مىآمد او را با خود
مىبرد، در يكى از غزوات [1] قرعه به نام من افتاد، من با پيامبر صلى الله عليه و آله
حركت كردم، و چون آيه حجاب نازل شده بود، در هودجى قرار داشتم، جنگ به پايان رسيد،
و ما بازگشتيم نزديك «مدينه» رسيديم، شب بود، من از لشكر گاه براى انجام حاجتى كمى
دور شدم هنگامى كه بازگشتم متوجه شدم گردنبندى كه از مهرههاى يمانى داشتم پاره
شده است، به دنبال آن باز گشتم و معطل شدم هنگامى كه بازگشتم، ديدم لشكر حركت
كرده، هودج مرا بر شتر گذاردهاند و رفتهاند، در حالى كه گمان