نام کتاب : زندگى در پرتو اخلاق نویسنده : مكارم شيرازى، ناصر جلد : 1 صفحه : 21
و غريزه و
ميلى نقش حياتى دارد، و تنها در صورت انحراف از وضع طبيعى و برهم خوردن تعادل،
بصورتهاى خطرناك و كشنده بيرون مىآيند.
مثلًا چه كسى
مىتواند نقش «غضب» را در حيات انسان انكار كند؟
آيا هنگامى
كه حقوق يك فرد مورد تجاوز قرار مىگيرد اگر تمام قدرتهاى ذخيره وجود او در پرتو
غضب برافروخته و بسيج نگردد چگونه ممكن است در حال خونسردى كه شايد يكدهم نيروهاى
ذخيره خود را وارد ميدان مبارزه نمىكند از حقوق خويش دفاع كند؟ اما همين خشم و
غضب اگر از محور اصلى خود منحرف گردد و از صورت ابزار نيرومندى در دست عقل خارج
شود، انسان را به صورت حيوان درندهاى بيرون مىآورد كه هيچگونه حد و مرزى را به
رسميت نمىشناسد.
همچنين نقش
ميل معتدل انسان به ثروت و مقام و امثال آنها، در كوشش هرچه بيشتر در راه ترقى و
پيشرفت بر همهكس روشن است؛ همانطور كه اثر مخرب ثروتپرستى و جاهطلبى يعنى افراط
در اين اميال بر هيچكس مخفى نيست.
بنابراين
همانطور كه بهم خوردن تعادل جسمى هميشه با عوارض ناگوارى همراه است كه نام
«بيمارى» به آن مىدهند، بهم خوردن تعادل قواى روحى و غرايز و اميال نيز يك نوع
«بيمارى روحى» محسوب مىگردد كه علماى اخلاق به آن «بيمارى قلب» مىگويند.
اين تعبير در
اصل از قرآن مجيد گرفته شده كه نفاق منافق را مرض قلمداد كرده است آنجا كه
مىفرمايد:
نام کتاب : زندگى در پرتو اخلاق نویسنده : مكارم شيرازى، ناصر جلد : 1 صفحه : 21