در دوره تنّائيم عمدتاً دو دسته آثار خلق شد؛ يكى آثارى كه از نوع قانون
نامهاند. در اين آثار هلاخاها تحت بابهاى خاص شريعت به گونهاى فشرده تدوين
شدهاند. دسته دوم عبارتاند از ميدرشه هلاخا يا ميدراشهاى هلاخايى كه نوعى تفسير مبسوط بر اسفار
پنجگانهاند. اثر مهم دسته اوّل عبارت است از ميشنا، اثر يهودا هناسى، و در مرحله
بعد، از نظر اهميّت در نظر يهوديان، مىتوان به آثار عقيوا و مئير اشاره كرد. دوره
تنّائى با مرگ يهودا هناسى (220 م) كه بيش از 50 سال «ناسى» يا رهبر دينى قوم يهود
بود، به پايان مىرسد. [2]
ه) دوره آمورائيم (شارحان)
آمورائيم [3] (جمع آمورا به معناى شارح
و مفسّر) لقب عالمانى است كه پس از تكميل ميشنا تا به انجام رسيدن تلمود
مىزيستند. ايشان عمدتاً دست به كار شرح و تفسير ميشنا و نيز تدوين ميدراشهاى
اگادايى (يعنى ميدراشها و تفسيرهايى كه به مباحث غير هلاخايى، مانند روايات، نكات
پندآميز و ...
مىپرداختند) بودند. آموراها با شرح و تفسير هلاخاهاى ميشنا، هلاخاهاى نهايى
(قوانين و شريعت يهودى) را از آن استخراج مىكردند.
دوره آمورائيم پنج نسل از عالمان سرزمين فلسطين (تا پايان قرن چهارم) و هشت
نسل از عالمان بابل (تا پايان قرن پنجم) را در برمىگيرد.
حاصل كار ايشان دو تلمود بابلى و فلسطينى (يا اورشليمى) است.
در فلسطين، عنوان اين آموراها «ربّى» [4] و در بابل «راو» [5] بود.
ولى نبايد از نظر دور داشت كه تلمود درباره اعتبار و مرجعيت آمورائيم معتقد
است: آموراها نبايد با گفتهاى از كتاب ميشنا يا حتّى يكى از باريتاهاى [6] تنّائيم مخالفت
كنند. از اين رو، اگر در روند بحث تلمودى مشخص شود كه يك ديدگاه با ديدگاه ميشنا
مخالف است، رد مىشود. [7]
پايان تلمود بابلى (حدود 500 ميلادى) نقطه پايان دوره آمورائيم است.
و) دوره ساوورائيم (حكما)
پس از پايان تلمود بابلى، عالمان بابلى، كه در اين دوره به ساوورائيم [8] ( «حكما»)
معروفاند، تا پايان قرن ششم و به نقلى تا ميانه سده هفتم، دست به كار ويرايش
تلمود بابلى بودند. از اين رو، اين دوره در حقيقت بخش پايانى دوره تلمود است.
اطلاعات مربوط به اين دوره ناچيز است و شخصيتهاى