نام کتاب : دائرة المعارف فقه مقارن نویسنده : مكارم شيرازى، ناصر جلد : 1 صفحه : 575
نوشته و در آنها شريعت را محكوم كرده و گفته است:
«لهذا اين شريعت را مىيابم كه وقتى مىخواهم نيكويى كنم، بدى نزد من حاضر است.
زيرا بر حسب انسانيت باطنى، به شريعت خدا خشنودم، ليكن شريعتى ديگر در اعضاى خود
مىبينم كه با شريعت ذهن من منازعه مىكند و مرا اسير مىسازد به آن شريعت گناه كه
در اعضاى من است. واى بر من كه مردى شقى هستم! كيست كه مرا از جسم اين موت رهايى
بخشد؟ خدا را شكر مىكنم به وساطت خداوندگار ما عيسى مسيح.
خلاصه اينكه من به ذهن خود شريعت خدا را بندگى مىكنم و امّا به جسم خود شريعت
گناه را». [1]
پولس در ادامه سخن، نتيجه مىگيرد كه مسيحيان در مورد شريعت بازخواست نخواهند
شد؛ زيرا شريعت امرى جسمانى است: «پس هيچ قصاص
نيست بر آنانى كه در مسيح عيسى هستند؛ زيرا كه شريعتِ روحِ حيات در مسيح عيسى مرا
از شريعت گناه و موت آزاد گردانيد. زيرا آنچه از شريعت محال بود، چون كه به سبب
جسم، ضعيف بود، خدا پسر خود را در شبيه جسم گناه و براى گناه فرستاده، بر گناه در
جسم فتوا داد تا عدالت شريعت كامل گردد در ما كه نه بر حسب جسم، بلكه بر حسب روح
رفتار مىكنيم. زيرا آنانى كه بر حسب جسم هستند، در چيزهاى جسم تفكّر مىكنند؛ و
امّا آنانى كه بر حسب روح هستند، در چيزهاى روح». [2]
او اعلام مىكرد كه ايمان براى نجات كافى است و توجّه به شريعت با ايمان
منافات دارد: «جميع آنانى كه از اعمال شريعت هستند، زير
لعنت مىباشند؛ زيرا مكتوب است: «ملعون است هر كه ثابت نماند در تمام نوشتههاى
كتاب شريعت تا آنها را به جا آرد». امّا واضح است كه هيچ كس در حضور خدا از شريعت
عادل شمرده نمىشود؛ زيرا كه عادل به ايمان زيست خواهد نمود. امّا شريعت از ايمان
نيست، بلكه آن كه به آنها عمل مىكند، در آنها زيست خواهد نمود. مسيح ما را از
لعنت شريعت فدا كرد؛ چون كه در راه ما لعنت شد، چنان كه مكتوب است: «ملعون است هر
كه بر دار آويخته شود».
تا بركت ابراهيم در مسيح عيسى بر امّتها آيد و تا وعده روح را به وسيله ايمان
حاصل كنيم». [3]
از نظر پولس، دوران شريعت به سر آمده و دوران ايمان فرا رسيده است. شريعت
مقدّمه ايمان بوده و حكم مربّى را داشته است: «امّا قبل از آمدن ايمان، زير شريعت نگاه داشته شده بوديم و براى آن ايمانى كه
مىبايست مكشوف شود، بسته شده بوديم.
پس شريعت لَله ما شد تا به مسيح برساند تا از ايمان عادل شمرده شويم. ليكن چون
ايمان آمد، ديگر زير دست لَله نيستيم». [4]
شريعت مسيحى:
از آنچه گذشت، نبايد نتيجه گرفت كه مسيحيّت شريعت ندارد، بلكه بايد گفت كه
مسيحيّت «شريعت محور» نيست، بر خلاف يهوديت كه شريعت محور است. فيلسوف آلمانى
«هگل» فرآيند پديد آمدن