مىشود كه به
عنوان ترس از خدا و پرداختن به عبادت دائمى، ترك دنيا گفته و از مردم و جامعه جدا
مىشوند، و بديهى است چنين كسانى نه ازدواج مىكنند و نه تشكيل خانواده مىدهند.
بر اساس
شواهد تاريخى اين عمل از قديم در ميان هندوها رايج بوده، و هم اكنون نيز در ميان
مرتاضان هند، نمونههاى روشن آن را مىبينيم.
تاريخ
مسيحيّت نيز نشان مىدهد كه در قرون نخستين پيدايش مسيحيّت، رهبانيّت به شكل امروز
در ميان آنها وجود نداشت و آغاز پيدايش رهبانيّت را بعد از قرن سوّم ميلادى
نوشتهاند؛ از همان زمان كه شخصى بنام «ديسيوس»
امپراطور روم شد و دست به مبارزه شديدى با مسيحيان زد و موجب رانده شدن آنها به
كوهها و بيابانها گرديد و رهبانيّت پيدا شد. [1]
به اعتقاد
«ويل دورانت» تاريخنويس معروف مسيحى، رهبانيّت در آغاز اختصاص به مردان داشت،
ولى در قرن چهارم ميلادى به تدريج راهبهها (زنان
تارك دنيا) به مردان پيوستند و كم كم كار رهبانيّت بالا گرفت و مراكزى به نام
«دير» براى رهبانان ساخته شد كه بعضى بسيار كوچك و ساده و بعضى بسيار
مفصّل و وسيع بود.
رهبانها وقت
خود را علاوه بر عبادت و نيايش، به زراعت و صنايع دستى و قلابدوزى و مانند آن
مىگذراندند.
با اين كه
يكى از شرايط اصلى رهبانيّت همان ترك ازدواج بود (تا آن جا
كه توجّه به جنس زن را يك عمل شيطانى مىدانستند و حتّى گاهى حاضر نبودند حيوان
مادهاى را به خانه راه دهند مبادا روح شيطانى او به آنها صدمه بزند!)
گاهى در ديرها در ميان زنان و مردان تارك دنيا، فجايعى به وقوع مىپيوست كه نتيجه
انحراف از فطرت انسانى بود، تا آن جا كه