در مورد حسّ مذهبى نيز، پس از مطالعات تاريخى و جامعهشناسى به همين واقعيّت
مىرسيم كه قلمرو حكومت آن فراتر از مرزهاى منافع مادّى است، و حتّى گاهى منافع
مادّى فداى آن مىشود.
پيوند حسّ مذهبى با احساسات اصيل ديگر:
با اين كه مطالعات مختلف، اصالت اين احساسات چهارگانه را ثابت مىكند، در عين
حال نوعى پيوند و تأثير متقابل در ميان آنها مشاهده مىشود.
به عنوان مثال «حسّ مذهبى» با «حسّ نيكى» رابطه بسيار نزديكى دارد و پشتوانهاى براى آن محسوب
مىشود و مىتواند به آن رونق بخشد و دايره نفوذ و تأثير آن را گسترش دهد.
به گفته «ويل دورانت» جامعهها، به ندرت مقرّرات اخلاقى خود را به صورت واضح بر بنيان روشن منافع
اقتصادى و سياسىِ اجتماع استوار ساختهاند، چرا كه فرد بنابر طبيعت خود به طور
معمول حاضر نيست كه منافع شخصى خود را تابع منافع اجتماع قرار دهد، يا به قواعد
خشك و خسته كنندهاى گردن نهد، كه سرپيچى از آنها به ظاهر هيچ گونه مجازاتى را در
پى ندارد، به همين جهت براى آن كه براى اجتماع پاسبانى نامرئى ايجاد كند و تمايلات
اجتماعى را در مقابل تمايلات افراد بر انگيزد و حسّ خوف و رجا را در ميان توده
تحريك كند، از دين استفاده كرده است ... به اين ترتيب كه دين هاله مقدّس برگِرد
مقرّرات اخلاقى ايجاد مىكند. [1]
همچنين «حسّ راستى» كه سرچشمه پيدايش علوم است، ممكن است از طريق شناخت اسرار جهان به حسّ مذهبى
كمك كند. حسّمذهبى نيز مىتواند از طريق