كيفيّت حادثه
بستگى به مقدار و كيفيّت علّت آن دارد و ديگر اين كه بدانيم سرچشمه همه موجودات و
علّت العلل همه پديدهها و آفريدهها خداوند است و همه از وجود او سرچشمه
مىگيرند.
آيا ايمان به
قضا و قدر به اين معنا، مىتواند اثر تخديرى داشته باشد؟ يا به عكس، اعتقاد به اين
واقعيّت، انسان را به تلاش پىگير و پىجويى در راه مسائل مختلف زندگى و كوشش براى
دست يافتن به علل واقعى حوادث و آشنايى هر چه بيشتر با نظام واقعى علّت و معلول و
پرهيز از هر گونه خرافه همانند «شانس و بخت و طالع و اتّفاق»
وادار مىنمايد.
ايمان به قضا
و قدر به معناى فوق كه متّكى به متون آيات قرآن است، سرچشمه جنبشها و تحرّكهاست،
زيرا جنبش و حركت، چيزى جز استفاده از علل واقعى حوادث و بررسى نتايج آنها نيست؛ و
اين درست عكس چيزى است كه نخستين فرضيّه گرايش مذهب به آن اشاره مىكرد.
معناى دوّم
قضا و قدر:
قضا و قدر
تشريعى است كه به معناى فرمان الهى در تعيين وظايف فردى و اجتماعى انسانها و مقدار
و حدود اين وظايف است، مثلًا مىگوييم نماز واجب است يك فرمان الهى و قضاى تشريعى
است، سپس مىگوييم مقدار نماز در هر شبانهروز هفده ركعت است كه يك قدر الهى و
تشريعى است، مىگوييم زكات و پرداختن حقوق نيازمندان واجب است كه قضاست، سپس
مىگوييم مقدار آن، ده درصد، گاهى پنج درصد و گاهى دو و نيم درصد است كه قدر است.
در قرآن مجيد
قضا و قدر به معناى دوّم نيز آمده است، مىفرمايد: