براى فراهم
شدن زمينهها، جهت يك حكومت جهانى بر اساس ارزشهاى انسانى، باز بايد از دو اصل
«نفى» و «اثبات» استفاده
كرد:
1-
عواملى كه مردم جهان را از وضع موجود آگاه و از سرانجام اين همه مظالم و ستمگريها
مطّلع و بالاخره متنفّر و بيزار مىسازد.
2-
عواملى كه مردم را براى پذيرش اصول چنان حكومتى آماده مىكند.
در قسمت
اوّل، افزايش عكس العملهاى ظلم و فساد و ناراحتيها و بن بستهاى ناشى از آن، عامل
مهمّى محسوب مىشود، سرخوردگى شديد از وضع نابسامان جهان كه زاييده اتّكاى بيش از
حد، بر جنبههاى زندگى مادّى و فراموش كردن جنبههاى معنوى و انسانى است، به قدر
كافى مردم جهان را نسبت به آينده اين اوضاع بدبين مىسازد و آن تنفّر و اين
بدبينى، جوّ مساعدى را براى قبول چنان حكومتى فراهم مىكند.
در قسمت دوّم
بايد آموزش قابل ملاحظهاى در سطح جهانى درباره چنين برنامهاى انجام گيرد، تا
عناصر قابل اصلاح، زمينه فكرى مساعدى براى اصلاح پيدا كنند و نسبت به آنهايى كه
عناصر غير قابل اصلاحند به اصطلاح اتمام حجّت شده باشد و به اين ترتيب صفوف دو طرف
مشخّص گردد.
در اخبارى كه
در بعضى از منابع اسلامى وارد شده به اين موضوع اشاره گرديده كه قبل از قيام آن
مصلح بزرگ، بايد تعليمات اسلام در سطح جهانى تبليغ گردد و حجّت بر همه تمام شود؛
چنان كه در حديثى از امام صادق عليه السلام مىخوانيم:
[1]. از اين جمله چنين استفاده مىشود كه علم به
كلّى از كوفه (و اطراف آن) برچيده نمىشود، بلكهمحدود و جمع مىگردد و از صورت يك
واحد علمى جهانى به صورت يك واحد علمى محلّى در مىآيد.