ذيمقراطيس (دموكريت) [1] و اپيكور (ابيقور) [2] بودند ولى به طور يقين نمىتوان همه آنها را مادّى دانست.
بانگون در كتاب تاريخ فلسفه، كلماتى را از آنها نقل مىكند و به اين وسيله
آنها را از خداپرستان عالم معرّفى مىكند. درباره طالس مىگويد: «او معتقد بود كه
هر تحوّل مادّى، تحت تأثير عوامل روحانى است». [3] و از قول هراكليت چنين اظهار نظر مىكند كه
«مافوق اين كائنات (موجودات) متحوّل، يك عقل الهى ثابت لايتحوّل (تغييرناپذير)
وجود دارد». [4]
عقيدهاش درباره ذيمقراطيس اين گونه است كه ذيمقراطيس، مادّى نيست بلكه او اعتقاد
به وجود روح دارد. [5]
[1]. ذيمقراطيس (460 ق. م) پايهگذار
مكتب اتميسم بود. زمان پيرى سقراط و جوانى افلاطون را درك كرده ومعاشرتهاى متعدّد
با مصريان، كلدانيان و ايرانيان داشته است. او عقيده داشت كه تمام موجودات عالم از
ذرّاتى به نام اتم تشكيل شده و اتم قابل تفكيك و تجزيه نيست. امّا پس از گذشت
زمان، دانشمندان معتقد شدند كه همه چيز قابل تفكيك است. اين نظريّه كمكم وارد علم
طبيعى شد و در سال 1919 «روتر فورت» ثابت كرد كه اتم قابل شكستن و تفكيك شدن
مىباشد.
[2]. اپيكور (346 ق. م) سالوس يونان.
بايد اوّلًا او را ماترياليست (معتقد به اصول مادّى) ثانياً اوولوسيونيست (معتقد
به اصول تكامل) ثالثاً فيلانتروپيست (انسان دوست و خوشبين به نوع بشر) و رابعاً
آتئيست (ملحد و منكر وجود خداوند) دانست.
فلاسفه اين مكتب به نام «فلاسفه باغ» معروفاند و اين باغ متعلّق به اپيكور
بود كه در هنگام مرگ نيز وقف فلاسفه نمود. (دكتر پازارگاد؛ فلسفه سياسى- علّامه
جعفرى تبريزى؛ ارتباط انسان و جهان).
[3]. فريد وجدى؛ على اطلال المذهب
المادى، ج 1، ص 13.