دانش مخالفت
كرده و دست و پاى دانشمندان علوم طبيعى را در زنجير كرده بود و به آنها اجازه
فعّاليّت علمى نمىداد [1]، زيرا
امپراطوران و سياستمداران زمان خود را
[1]. از سال 1233 ميلادى تا قرن نوزدهم كه
محكمهاى به نام محكمه تفتيش عقايد «انگيزيسيون» به وسيله «گريگوار نهم» و با هدف
كنترل عقايد ضدّ مذهبى تشكيل شد، فجايع و جنايات بسيارى از طرف پاپها و كشيشها
سرزد به گونهاى كه قلم از عهده شرح آن برنمىآيد.
آيةاللَّه
العظمى مكارم شيرازى (مدظلّهالعالى) در مقدّمه كتاب «وحى يا شعور مرموز» چنين نقل
مىفرمايند: «تعداد كسانى را كه در دوران تفتيش عقايد، زنده زنده سوزانيده و يا در
سياهچال خفه كردند، پنج ميليون نفر تخمين زدهاند! و به قول بعضى از مورّخين:
همين محكمهها بودند كه تا چندين قرن سيلهاى خون را در اروپا جارى كردند».
اين محاكم
براى پاپهاى نادان مسيحى، بهترين وسيلهاى بود كه بتوانند دشمنان خود را از بين
ببرند و از تراوشات فكرى دانشمندان علوم طبيعى، به شدّت جلوگيرى به عمل آورند. به
عنوان مثال: پيشوايان كاتوليك (شعبهاى از مذهب مسيح) به خاطر اينكه عقايد گاليله
(در مورد حركت زمين و گردش سيّارات) با اصول مذهبى آنها اختلاف داشت، او را به
زندان انداختند. گاليله بيچاره در سال 1632 از رفاقتش با كاردينال باربرينى (اوربن
هفتم) كه پاپ شده بود استفاده كرد و كتابى به نام «ايتاليايى» منتشر نمود كه در آن
سه نفر مشغول گفت و گو هستند. يكى از آنها بطليموس مىباشد و دو نفر ديگر كه از
«كپرنيك» دفاع مىكنند.
در اين
زمان خشم و غضب پاپ به اوج خود رسيد و گاليله را به رم احضار كرد و در منزل يكى از
اعضاى عالى رتبه ديوان تفتيش عقايد، زندانىاش كرد. البتّه گاليله از مقدارى آزادى
برخوردار بود كه در قصر رفت و آمد كند و با دوستان كاردينال خود معاشرت نمايد.
درست در
همين زمان، دفتر پدر مقدّس، مشغول تهيه ادّعانامه، عليه او بود. گاليله در 20 ژوئن
1633 مجبور به امضاى توبه نامه زير شد:
«من، گاليله، در هفتادمين سال زندگى در مقابل
حضرات شما به زانو درآمدهام، در حالى كه كتاب مقدّس را در پيش رو دارم و با
دستهاى خود آن را لمس مىكنم، توبه مىكنم و ادّعاى خالىاز حقيقت حركت زمين را
انكار مىنمايم و آن را منفورو مطرود مىدانم».
اين توبه
نامه خجالت آور به او تحميل شد و بعد از آن در منزل پيكسولومينى(piccolomini) - اسقف شهرسين- زندانى گرديد. (پىير روسو «pierre Rousseau» تاريخ علوم، چاپ 42، ترجمه حسن صفّارى).
[پروتستانها كه از ديگر شعبههاى
مذهب حضرت مسيح عليه السلام هستند، با دانش و دانشمندان، دشمنى آشتىناپذيرى
داشتند و دست كمى از كاتوليكها نداشتند و دانشپژوهان را با شديدترين وضع سركوب
مىكردند. همين پروتستانها بودند كه «جيوردانوبرولو»، «انىنى» و «ميشل سرده» را
به جرم انتشار نظريّات علمى خود، زنده زنده سوزاندند. (فيلسوف نماها، چاپ سوم).
اين بود مقدارى از جنايات روحانى نمايان مسيحى قرون وسطى كه سبب شد دانشمندان
علوم طبيعى مانند مارگزيده از خدا، دين، مذهب و طرفداران مذهب، فرار كنند.