افراط و
تفريط در اين قسمت، سبب بدبختى انسان مىگردد و بايد اعتدال، رعايت گردد.
اگر انسان به
خودش علاقه نداشته باشد، بدون ترس خود را در خطرها قرار مىدهد و جان خود را
دستخوش فنا و نابودى مىكند؛ و از طرفى اگر علاقه او به خود در جهت افراط واقع شود
و همه چيز را براى خود بخواهد، مسلّم است كه اين هم مايه بدبختى و هلاكت اوست.
اغلب افراد متهوّر و نترس، عمر خود را به پايان نمىرسانند و افراد ترسو هم از عمر
خود بهرهمند نمىشوند و از فعّاليّتهاى مثبت اجتماعى محرومند.
اغلب اشخاص
غضبناك، انسانهاى غير قابل اعتماد و بىارزشى از آب در مىآيند و در مقابل، افراد
خونسرد هم ناقصند؛ زيرا در صحنه مبارزات اجتماعى، قادر به دفاع از حقوق مسلّم خود
نخواهند بود.
بنابراين
براى هر يك از اين غرايز، حدّ و اندازهاى است كه اگر از آن حدّ و اندازه تجاوز
كند، موجب زيان انسان مىگردد و فقط در صورت اعتدال صفات مزبور، بشر مىتواند از
آنها بهرهمند شود و از اين نظر كامل گردد.
2. روحيّات
عالى انسانى: اين دسته از صفات، حدّ و اندازه معيّنى ندارد و هر قدر زيادتر باشد،
باعث كمال بيشتر انسان خواهد بود.
صفاتى مانند:
عدالت، حق دوستى، حقطلبى، وظيفهشناسى و ... را مىتوان از روحيّات عالى انسانى
دانست. هر كس كه از اين صفات، سهم بيشتر داشته باشد كاملتر است، به عنوان مثال:
در هر كس حسّ عدالت پرورى، بيشتر يافت شود، به همان اندازه اين فرد از لحاظ اخلاقى
و روحيّات ممتاز انسانى، كاملتر است.
بنابراين
تكميل و پرورش اين روحيّات نيز يكى از مراحل تكامل اخلاقى است.
از آنچه گفته
شد، اينگونه نتيجه مىگيريم كه ايجاد تكامل اخلاقى در انسان به تعديل غرايز حياتى
و پرورش روحيّات عالى انسانى، بستگى دارد.