دراية الحديث، كه از آن به فهم اصطلاحات محدّثان تعبير مىكنند، در قرن دهم و يازدهم هجرى به لحاظ توجّهى كه به علم حديث شد، همگام با علم رجال از اهمّيت خاصّى برخوردار گرديد و آثار مستقلّى در اين حوزه تدوين شد.
هر چند به لحاظ زمانى، محقّق كَرْكى را اوّلين عالمى مىدانند كه در دراية الحديث، مطالبى نوشته است؛[1] ولى بى ترديد، اوج شكوفايى علم درايه در اين دوره به زينالدين شهيد ثانى (م 966 ق) بر مىگردد. بنا به گفته شيخ حرّ عاملى، در ميان شيعه، كسى پيش از او در علم دراية الحديث، كتابى ننوشته است.[2] تلاشهاى گسترده شهيد، اين علم را وارد مرحله جديدى ساخت. وى در ابتدا، كتاب بداية الدراية[3] را به شيوه اصول اربعه (صحيح، حَسَن، موثّق و ضعيف) نوشت.
سپس، شرحى بر همان كتاب به تمام شرح بداية الدراية[4]- كه ظاهراً همان الدراية فى علم
[1]. آقا بزرگ تهرانى، كتابى را در دراية الحديث به وى نسبت داده، مىنويسد:« آن را در بين يك مجموعهاى دركتابخانه خوانسارى ديدم»( الذريعة، ج 8، ص 55).