آندرو نيومن، با نگارش مقالهاى با عنوان «افسانه مهاجرت علما به ايران عصر صفوى»، اهمّيت اين مهاجرت را مورد نقد قرار داده، مىنويسد:
بر مناطق شيعى خارج از قلمرو صفويه، فشارى از جانب حكومت عثمانى نبوده است تا بتواند انگيزهاى براى مهاجرت گردد.[1] ريو لاجوردى ابيساب نيز در مقالهاى با عنوان «علماى جبل عامل در ايران صفوى»، نقش حاشيهاى، مهاجرت و تغيير اجتماعى گفتههاى نيومن را مورد نقد قرار داده، مىنويسد:
فشار عثمانى بر مراكز شيعى خارج از قلمرو صفويه و عدم امكان فقهاى عاملى در احراز مناصب تدريس و افتا و آزادى تدريس و خطرات جانى در نواحى جبل عامل، از عوامل محرّك براى مهاجرت به ايران مىباشد.[2] وى در مورد وجود فشار يا آزار و اذيّت فقهاى شيعى در مناطق خارج از سيطره صفويان، به شهيد اوّل و شهيد ثانى اشاره مىكند.[3] از دلايل ديگرى كه احتمال وجود فشار از جانب عثمانىها را افزون مىكند، گزارش منقول از حسين بن عبدالصمد جبعى حارثى است. ايشان، مهاجرت خود از جبل عامل به ايران را همانند مهاجرت پيامبر صلى الله عليه و آله از مكّه به مدينه مىداند و به شرايط دشوار غير قابل تحمّل در زادگاه خود، اشاره كرده، مىنويسد:
بنابر اين، هجرت از سرزمينى كه در آن ستم روا دارند و نتوان شعار ايمان قوى را كه مورد قبول باشد، اظهار كرد، و چون دورى از زيان
[1]. مجلّه آينه پژوهش، ش 64، ص 46:« مهاجرت علماى جبل عامل به ايران در عهد صفوى»، به نقل از:.
Newman, A. J, The Myth of The Clericalm igration to safavid Iran, op. cit, p: 76.