نام کتاب : جوان، هيجان و خويشتندارى نویسنده : گروهى از نويسندگان جلد : 1 صفحه : 100
روزى اسماء (دختر ابوبكر) در حالى كه لباس نازك و بدننمايى بر تن داشت، وارد خانه رسول خدا شد. پيامبر صلى الله عليه و آله به محض ورود، روى خود را از وى برگرداند و به وى فرمود: اى اسماء! زن، وقتى بالغ شد، شايسته نيست كه جز صورت و دستهايش ديده شوند.[1] لباس نازك و بدننما، مفاسد بىشمارى را در پى خواهد داشت. لذا رسول خدا فرمودهاند:
نابودى زنان امّت من، در آن دو چيز سُرخ است: طلا و لباس نازك.[2] امام صادق عليه السلام نيز فرمودهاند:
سزاوار نيست كه زن مسلمان، لباسى بر تن كند كه بدن وى را نمىپوشاند.[3]
ج. پوششهاى چسبان
پوششهاى تنگ و چسبان نيز ويژگى پوششهاى بازدارنده را ندارند.
روزى پارچهاى قيمتى، ظريف و زيبا از يمن براى رسول خدا آوردند. ايشان پارچه را به يكى از يارانش هديه كرد. پس از چند روز، آن لباس را بر تن وى نديد. علّت را كه جويا شد، وى گفت: آن را به همسرم دادهام. حضرت فرمود: «به وى بگو زير آن، لباس ديگرى بپوشد؛ زيرا مىترسم كه حجم بدنش را مشخص سازد».