نام کتاب : دانشنامه احاديث پزشكى نویسنده : محمدی ریشهری، محمد جلد : 1 صفحه : 545
928. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: هر كس به خدا و روز واپسين ايمان دارد، مبادا كه موى عانه خود را بيش از چهل روز وا گذارد. براى هر زنى هم كه به خدا و روز واپسين ايمان دارد، روا نيست براى بيشتر از بيست روز، اين كار را ترك كند.
929. الكافى به نقل از عبد الرحمن بن ابى عبد اللّه: روزى با امام صادق عليه السلام به حمّام رفتم. به من فرمود: «اى عبد الرحمن! موزدايى كن».
گفتم: چند روز پيش، موهاى خود را زدودهام.
فرمود: «موزدايى كن؛ چرا كه اين، يك طهارت است».
930. امام صادق عليه السلام: يك بار نوره كشيدن در تابستان، از ده بار در زمستانْ بهتر است.
931. امام رضا عليه السلام: هر گاه خواستى جوش برنيايد[1] و بر بدنت هيچ زخم يا تَرَك پوست و يا سياهْ لكّهاى رخ ننمايد، پيش از نوره كشيدن، با آب سرد، شستشو كن. هر كس مىخواهد براى نوره كشيدن به حمّام برود، دوازده ساعت، يعنى يك روز كامل پيش از آن، از نزديكى خوددارى كند. سپس اندكى صبر[2] يا اقاقيا[3] و يا پيلْ زَهره[4] و يا قدرى از همه آنها را با هم در نوره بريزد. البته اين كار را پس از آن انجام دهد كه نوره، در آب گرمى حل شده
باشد كه در آن، بابونه يا مَرزَنگوش يا گُلِ بنفشه خشك و يا اندكى از همه آنها، به اندازهاى كه بوى خود را به آب بدهد، جوشانده شده است. در اين ميان، زرنيخ هم بايد به اندازه يكْ ششمِ نوره باشد.
پس از نوره كشيدن هم بايد چيزى همانند برگ هلو، كُنجاره گل كاجيره، حَنا و مُشكك و گُل سرخ[5] به بدن ماليده شود تا بوى آن را از ميان ببرد. هر كس مىخواهد از سوختن بدن با نوره در امان بماند، كمتر آن را هم بزند و به محض عمل نمودن، آن را بشويد و قدرى روغن گُل سرخ نيز بر بدن بمالد. و اگر نوره بدن را بسوزانْد، مقدارى عدس پوستكَنده بردارد، خوب آرد كند، در گلاب و سركه حل كند و بر جاى زخم بمالد، كه به اذن خداوند متعال، بهبود خواهد يافت. آنچه مانع اثر گذاشتن نوره بر بدن مىشود، اين است كه محل، با سركه انگور، پياز دشتىِ كاملًا تُرش و روغن گُل سرخ، خوب ماليده شود.
[1] در برخى از نسخ طبّ الإمام الرضا عليه السلام و همچنين در بحار الأنوار به جاى« جوش بر نيايد»، عبارت« نوره بكشى» آمده است.
[2]. عصارهاى تلخ از درختى كه آن را به هندى ايلوا گويند( ر. ك: لغتنامه دهخدا).
[3] در متن عربى، واژه« القاقيا» آمده كه ظاهراً تصحيف« اقاقيا» است. اقاقيا، مأخوذ از يونانى، عصاره خارى است كه پوست را بدان، دباغى مىكنند و آن، صلب و سياه رنگ است و بعضى مىگويند، صمغِ خار مغيلان است اگر به خود برگيرند، قطع خون رفتن مىكند. عصاره قرظ« سقط»، كه آن را خشك كنند و از آن قرص مىسازند( ر. ك: لغتنامه دهخدا).
[4] پيل زهره: فيل زهرج يا فيل زهره، درخت حضض است و ثمره آن، مثل فلفل است و آن، قِسمى از لوف الكبير است كه حضض هندى، عصاره آن و قاتل فيل است( ر. ك: لغتنامه دهخدا).
[5] در بحار الأنوار اين افزوده نيز آمده است:« و نيز سنبل، چه جدا و چه مخلوطى از آنها». در برخى از نسخ بحار الأنوار، واژه« السك» هم افزوده شده كه خود، به معناى بويه مُشكك است.
نام کتاب : دانشنامه احاديث پزشكى نویسنده : محمدی ریشهری، محمد جلد : 1 صفحه : 545