مفاد آيات قرآن مجيد در اين باره چنين
است: عدهاى باعث شدند جمعى از مردان و زنان مؤمن را در خندق آتش افکنند؛ در حالى که
خود براى تماشا کنار آتش نشسته بودند و از مشاهده آن لذت مىبردند، و آنان که طعمه
حريق مىشدند، جز ايمان به خداوند عزيز حميد - که فرمانروايى بر آسمان و زمين مخصوص
او است و بر هر چيزى گواه است - گناهى نداشتند. اما مسببان خود دچار آتش شدند يا شعله
بالا گرفت و ايشان را سوزانيد يا آن که به دست همان جبار يا به دست ديگرى طعمه آتش
شدند.
به نوشته عدهاى از مورخان، ذونواس حاکم
يمن که يهودى بود، نجران را محاصره کرد و مردم آن را به قبول يهوديت مجبور کرد و کسانى
را که از قبول کيش يهود سر باز زدند، در خندق آتش انداخت. در منابع مسيحيت نيز واقعهاى
شبيه به اين قصه موجود است.
جىجرتى معتقد است مراد از اصحاب اخدود،
ياران دانيال (ع) است که چون مقابل تمثال نبوکد نصر (بختالنصر) به سجده نيفتادند،
آن پادشاه خونخوار برآشفت و به سه تن از غلامان خود دستور داد آنان را در تنور آتش
افکنند؛ ولى ياران دانيال (ع) در تنور آتش سالم ماندند و خود مأموران در شعله آتش سوختند.
طبرى نيز روايتى نقل کرده است که طبق
آن، اصحاب اخدود بر ياران دانيال منطبق مىشود.
در تفسير البرهان از على بن ابراهيم نقل
شده است که در يمن پادشاهى به نام ذونواس بود که در دين يهوديت متعصب بود. به وى خبر
دادند عدهاى در نجران بر دين نصرانيتند و به عيسى مسيح (ع) عقيده دارند. ذونواس براى
نابودى آنها لشکرى به نجران فرستاد تا آنان را از دين خود برگرداند. آنها به وى اهميت
نداده، در دين خود پافشارى کردند. ذونواس دستور داد خندقى حفر کردند و در آن هيزم فراوان
ريختند و آتش افروختند و نصارا را در آغوش آتش افکندند….