نام کتاب : فرهنگ نامه علوم قرآن نویسنده : دفتر تبلیغات اسلامی جلد : 1 صفحه : 3144
سوره ولايت
سوره ولايت
(از سورههاى
جعلى و خيالى)
از جمله نسبتهاى
نادرست، ادعايى است که صاحب کتاب فصلالخطاب از کتاب دبستان المذاهب نقل کرده و آن
را به شيعه نسبت داده است. صاحب دبستانالمذاهب با تمسک به برخي شنيدههاي بي مدرک
و بي اساس به شيعه نسبت ميدهد که معتقد است سوزاندن مصاحف توسط عثمان باعث نابودى
سورههاى بسيارى شد که در مدح و فضيلت حضرت على (ع) نازل شده بود. از آن جمله سورهاى
به نام «ولايت» با 25 آيه ساختگى از برخى آيات و عبارات
سست و رکيک است که چيزى جز تقليدى ناشيانه و ناقص از قرآن نيست.
علماى متقدم شيعه از چنين سورهاى که درباره ولايت
اميرمؤمنان على (ع) باشد، سخن نگفتهاند. نخستين کسى که اين مطلب را در کتاب خود آورد،
صاحب دبستانالمذاهب است. محدث نورى اين مجعولات را از دبستانالمذاهب در کتاب فصلالخطاب
آورده است.
به يقين، اين عبارات از جعليات غُلات است و -
همانگونه که محقق آشتيانى در بحرالفوائد آوردهاند- اين عبارات از قرآن نيست و جملات
آن بسيار معمولى است و هر آشناى به زبان عربى مىتواند مانند آن را بياورد. بنابراين،
سوره «ولايت» سورهاى خيالى و جعلى است.
همانگونه که اشاره شد، به لحاظ تاريخي منبع پيدايش
مجعولاتي که به عنوان سوره به شيعه نسبت داده شده همچون سوره مجعول نورين
و سوره مجعول ولايت چيزي جز کتاب دبستان مذاهب در قرن يازدهم قمري
نيست، تا پيش از اين کتاب هيچ منبع و مدرکي براي سوره نورين وجود ندارد، سوره ولايت
نيز تنها در نسخهاي مجعول از قرآن که در قرن هفدهم ميلادي نگاشته شده، ميباشد و اثري
از اين دو سوره در هيچ کدام از منابع و مصادر شيعه از کتب اربعه متقدمه و متاخره و
به ويژه کتاب هايي که مظان طرح اين بحث است، يافت نميشود، مانند: کتاب منسوب به سليم
بن قيس (در 90 ق) ، کتاب القراءات از احمد بن محمد سياري (در 256 ق) ، و نيز تفسير
منسوب به علي بن ابراهيم قمي. همين طور در نگاشتههاي اهل سنت که تا پيش از قرن يازدهم
متعرض باورهاي شيعه درباره قرآن شدهاند، مانند ابو الحسن اشعري و يا بر باورهاي شيعه
خرده گرفته و آنان را به تحريف قرآن متهم ميکنند مانند: ابن حزم اندلسي (در 456 ق)
، ميرزا مخدوم شيرازي، مطهر بن عبد الرحمن (هر دو در قرن دهم) و... وبالآخره آنان که
در مقام دفاع از باورهاي شيعه و پاسخگويي به اين اتهام برآمدهاند مانند: شيخ ابو جعفر
صدوق (در 381
ق) ، شيخ مفيد (در 413 ق) ، علم الهدي سيد مرتضي
(در 436. ق) ، شيخ طوسي (در 460 ق) ، شيخ طبرسي (در 548 ق) ، علي بن طاووس (در 664
ق) ، حسن بن يوسف بن مطهر (علامه حلي در 726 ق) ، شيخ زين الدين عاملي بياضي (در
877 ق) ، قاضي نور الله شوشتري (در 1019 ق) و... در هيچ کدام از اين منابع و مدارک
نامي از اين دو سوره براي اثبات يا انکار نيست. همان طور که خود محدث نوري - که در
کثرت تتبع و گستردگي اطلاعات از منابع فريقين کم نظير است همان گونه که از کتابهاي
مستدرک وسائل الشيعه و فصل الخطاب وي هويداست - اذعان داشت اثري از اين سوره در کتابهاي
شيعي نيافته است. بنابراين نخستين منبع اين دو سوره مجعول - همان طور که گفته شد -
چيزي جز کتاب دبستان مذاهب در قرن يازدهم قمري نيست.
متاسفانه در نگاشتههاي سلفيان وهابي با استفاده
از اين جعليات اين تهمت به شيعه زده شده که در بين شيعه دو قرآن رواج دارد؛ يکي همين
قرآن و ديگري قرآني خاص پنهاني که در نزد خود شيعه است. سلسله جنبان اين سخن سر سلسله
آنان يعني محمد بن عبد الوهاب (در 1206 ق) است.
کتاب دبستان مذاهب از نويسندهاي ناشناس است.
طبق تفحص رضازاده ملک پژوهشگر تواناي کتاب و از آن چه از متن دبستان مذاهب به دست آورده،
نويسنده وي در سال 1025 به دنيا آمده و تا سال 1069 زنده بوده است. رضا زاده ملک پس
از آن که نسبت کتاب دبستان مذاهب را به محمد محسن فاني کشميري سست و با توجه به دلايل
متعدد غير واقعي ميداند، به ذکر ادله و بررسي قراين و شواهد گوناگون ميپردازد و از
آنها چنين نتيجه ميگيرد:
همه اين قراين و شواهد کافي است تا از بن
دندان معتقد شويم مؤلف دبستان مذاهب يکي از پيروان پروپا قرص آذر کيوان و آيين دساتيري
است آن هم معتقدي مورد احترام ساير آذر کيوانيان و وي کسي جز موبد کيخسرو اسفنديار
فرزند آذر کيوان نيست.
وي در ادامه بحث از انگيزه تاليف کتاب دبستان
مذاهب پرده برداشته و نوشته است:
مؤلف دبستان خود داعيه دار آييني ساختگي
و قلابي بوده و غرض اساسي اش - بدون آن که اظهار کند - سست کردن پايههاي اعتقادي متدينين
اديان ديگر و کشاندن آنها در جرگه معتقدان خود بوده است. از اين رو مبلغي (تعدادي)
از اسنادهاي سست و بي پايه و مغرضانه از دهان مشتي مردم بنگي و چرسي بي فرهنگ نقل ميکند.
استعمارگران انگليسي نيز براي اجراي غرض مؤلف
دبستان مذاهب با وي همداستان شدند; چون، کتاب دبستان مذاهب نخستين بار توسط انگليسيان
معرفي و به انگليسي ترجمه شده است ; چه اين که نخستين چاپ فارسي اين کتاب به وسيله
ويليام بيلي سفير انگلستان در هندوستان همزمان با تسلط کمپاني هند شرقي
بر اين منطقه صورت گرفته است. در نخستين شماره از مجله هايي که درباره منطقه آسيايي
و جهان اسلام به چاپ رسيده متن اين سوره را به عنوان سورهاي که شيعي است و از تحريف
قرآن در باور شيعه حکايت دارد، منتشر کردند. همه اينها حکايت از غرض ورزي و انديشه
(تفرقه بينداز و حکومت کن) در اذهان اين استعمارگران دارد، همان طور که همين استعمارگران
در آن عصر، در ايران و هند به دين سازان بي مايه و شيادان دروغ پيشه کمک کردند تا افکارشان
تحت عنوان بابيه و بهائيه رونق بگيرد و با ايجاد تفرقه و سست کردن پايههاي اعتقادي
مردم به چپاول و غارت اموالشان ادامه دهند. عبارت دبستان مذاهب درباره سوره نورين نيز
بر انگيزه تاليف کتاب دبستان مذاهب مهر صحت ميزند. مؤلف کتاب تحت عنوان در ذکر
مذهب اثنا عشريه نوشته است:
از ملا محمد معصوم ومحمد مؤمن توني و ملا
ابراهيم که در هزار و پنجاه و سه در لاهور بودهاند و از جمعي ديگر، آنچه نامه نگار
[مراد خود مؤلف دبستان است] شنيده و ديده ميآورد.
سپس به ذکر برخي از باورهاي اماميه ميپردازد
و آن گاه درباره سوره نورين ميگويد:
بعضي از ايشان گويند که عثمان مصاحف را
سوزانده بعضي از سورهها که در شان علي و فضل آلش بود برانداخت و يکي از آن سورهها
اين است.
سپس متن اسطوره مزعومه را در 42 بند [آيه!] ميآورد.
مؤلف دبستان مذاهب درباره اين که اين بعض از شيعه
چه کسانياند؟ از کدام منبع چنين خبر دادهاند؟ سند آنان چيست و... هيچ خبر به دست
نميدهد. بنابراين، ميتوان به آن احتمال يعني بيان مبلغي از اسنادهاي مغرضانه و بي
پايه از سوي مؤلف دبستان مذاهب براي سست کردن پايههاي اعتقادي متدينان اهتمام بيشتري
داشت.
از بررسي
برخي عبارت کتاب دبستان مذاهب، لغزش محدث نوري آشکار ميشود. نوري ميگفت: ظاهر
کلام دبستان مذاهب اين است که وي از کتابهاي شيعه اين سوره را نقل ميکند و
حال آن که خود نويسنده دبستان ميگويد: بعض از ايشان گويند... يعني برخي
نقل قولهاي بي اساس را نقل کرده، نه آن که از کتابي نقل کرده باشد.
شبهه برخي از اهل حديث و ظاهر گرايان سني:
برخي از اهل حديث و ظاهر گرايان ـ که هرچه را
در روايت آمده بي چون و چرا ميپذيرند ـ به رواياتي براي تحريف قرآن تمسک کردهاند.
پاسخ به شبهه:
در ميان روايات اگر روايتي بر تحريف قرآن دلالت
داشت به سه دليل لازم است آن روايات را تاويل يا طرح و رد کرد:
أ. چنين رواياتي برخلاف حکم قطعي عقل و دليل لبي
است.
ب. براساس دستور امامان معصوم (ع) چنين رواياتي
که مخالف قرآن يا سنت قطعي باشد، مورد قبول نيست.
ج. بسياري از روايات تحريف مجعول است و از سوي
مخالفان يا غلات جعل شدهاند و به همين سبب بسياري مرسل و بسياري مقطوع السند و بسياري
نيز مجهول و مرفوع هستند.
متن برخي از اينها شهادت ميدهد که مفاد آن يا
جعل دشمن دانا است و يا ساخته دوست نادان. براي مثال در باره خلافت و ولايت امير مومنان
گفته شده به اندازه ثلث قرآن در اين باره بوده و از سوي مخالفان حذف شده است، يعني
چيزي حدود دوهزار آيه در اين باره بوده که آنها را برداشته اند!! به اين گروه نادان
بايد گفت: اگر دو هزار آيه از قرآن کم شده، اولا چطور آن حضرت ساکت بود و تماشا کرد
تا قسمت مهمي از قرآن را که زير بناي سعادت تمام جوامع بشري است، حذف کنند؟ و ثانيا
چطور آن حضرت در هيچ يک از احتجاجات خود به يکي از اين آيات استدلال نکرد؟ چرا فقط
بر سنت و کلمات رسول اکرم (ص) در جريان غدير و مانند آن و نيز به فضايل خودشان تمسک
جستند؟ اگر گفته شود: آن حضرت سکوت کرد تا اين که در ميان امت اختلاف نشود. پاسخ داده
ميشود: حفظ وحدت در جايي ضروري است که اصل دين در خطر است؛ اما هنگامي که اصل دين
در خطر است جايي براي سکوت به بهانه حفظ وحدت نيست. و از اينها گذشته، اصحاب و ياران
و کاتبان وحافظان وحي به روايت تاريخ آن چنان حساسيتي در باره قرآن داشتند که بخاطر
جابجايي يک واو آن دست به شمشير ميبردهاند، حال چگونه ممکن است که دو هزار آيه از
قرآن حذف شود و همه آگاهان صدر اسلام ساکت باشند؟
(قرآن در قرآن، جوادي آملي، ج1، ص345)
در ادامه پاسخي از علامه طباطبايي
به برخي از کساني که ندانسته به برخي روايات جعلي ـ بخاطر منش ناصحيح که در برخورد
با روايات دارند ـ بر تحريف قرآن تمسک کردهاند، نقل ميشود:
"و اما اينكه گفتيم دسيسه و جعل در روايات
شايع شده، مطلبى است كه اگر كسى به روايات مربوط به خلقت و ايجاد و قصص انبياى سلف
و امتهاى گذشته، و همچنين به اخبار وارده در تفاسير آيات، و حوادث واقعه در صدر اسلام
مراجعه نمايد هيچ ترديدى، در آن برايش باقى نمىماند، چون بزرگترين چيزى كه از اسلام
خواب را بر چشم دشمنان حرام كرده و ايشان حتى يك لحظه از خاموش كردن نور آن و كم فروغ
كردن شعله فروزان آن و از بين بردن آثار آن از پاى نمىنشينند، قرآن كريم است. آرى
قرآن كريم است كه كهفى منيع و ركنى شديد براى اسلام است. قلعهايست كه جميع معارف دينى
و سند زنده و جاويد نبوت و مواد دعوت در آن متحصن است. آرى، دشمنان خوب فهميده بودند
كه اگر بتوانند به قرآن دستبردى زنند و حجيت آن را مختل سازند، امر نبوت خاتم الانبياء
بدون كمترين درد سرى باطل مىشود و شيرازه دين اسلام از هم مىگسلد و ديگر بر بناى
اسلام سنگى روى سنگى قرار نمىگيرد.
و عجب از اين گونه علماى دينى است كه در مقام
استدلال بر تحريف شدن قرآن بر مىآيند و آن گاه به رواياتى كه به صحابه و يا به ائمه
اهل بيت منسوب شده احتجاج مىكنند و هيچ فكر نمىكنند كه چه مىكنند. اگر حجيت قرآن
باطل گردد، نبوت خاتم الأنبياء باطل شده، و معارف دينى لغو و بى اثر مىشود، و در چنين
فرضى اينسخن به آن جا مىرسد كه در فلان تاريخ مردى دعوى نبوت نموده و قرآنى به عنوان
معجزه آورد، خودش از دنيا رفت، و قرآنش هم دستخورده شد، و از او چيزى باقى نماند مگر
اجماع مؤمنين به وى، بر اينكه او به راستى پيغمبر بوده، و قرآنش هم به راستى معجزهاى
بر نبوت او بوده است، و چون اجماع حجت است- زيرا همان پيغمبر آن را حجت قرار داده،
و يا از اجماع مجمعين كشف مىكنيم كه قول يكى از جانشينانش در آن هست- پس بايد نبوت
او و قرآنش را قبول كنيم؟ !! و كوتاه سخن، احتمال دسيسه و جعل حديث كه احتمال قوى هم
هست و شواهد و قرائن آن را تاييد مىكند، وقعى و اعتبارى براى روايات مذكور باقى نمىگذارد،
و با در نظر گرفتن آن، ديگر نه حجيت شرعى بر آن اخبار باقى مىماند، و نه حجيت عقلانى،
حتى صحيح السندترين آنها هم از اعتبار ساقط مىگردد.
زيرا حجيت سند، معنايش اين است كه رجال حديث دروغ
عمدى نمىگويند، و اما اينكه فريب نمىخورند، و در اصول روايتى آنان هم دست برده نمىشود،
ربطى به صحت سند ندارد.
و اما اينكه گفتيم روايات تحريف، آيات و سورههايى
را سواى قرآن اسم مىبرد كه از نظر نظم و اسلوب هيچ شباهتى به نظم قرآن ندارد، دليلش
مراجعه خود خواننده عزيز است كه اگر مراجعه كند به موارد بسيارى- از قبيل سوره
خلع و سوره حفد كه به چند طريق از طرق اهل سنت روايت شده است - بر
خواهد خورد، و به طور قطع گفتار ما را تصديق خواهد نمود، و ما اين دو سوره را در اينجا
مىآوريم تا زحمت خواننده را كم كرده باشيم:
سوره خلع چنين است: بسم اللَّه الرحمن
الرحيم انا نستعينك و نستغفرك و نثنى عليك و لا نكفرك و نخلع و نترك من يفجرك
و سوره حفد چنين است: بسم اللَّه الرحمن الرحيم اللهم اياك نعبد و لك نصلى و
نسجد و اليك نسعى و نحفد نرجو رحمتك و نخشى نقمتك ان عذابك بالكافرين ملحق.
و همچنين سوره ولايت و غير آن كه پارهاى روايات
آن را آورده اقاويل و هذيانهايى است كه سازندهاش از نظم قرآنى تقليد كرده و نتيجهاش
اين شده كه اسلوبعربى مانوس و معمولى را هم از دست داده است و مانند زاغ شده كه خواست
چون كبك بخرامد راه رفتن خود را نيز فراموش كرد، اين دشمن قرآن نيز كه نتوانسته است
به نظم آسمانى و معجز قرآن برسد، اسلوب معمولى زبان عرب را هم فراموش كرده، چيزى گفته
است كه هر طبع و ذوقى از شنيدنش دچار تهوع مىشود، و لذا باز هم به شما خواننده عزيز
سفارش مىكنم كه به اين ياوهگويىهايى كه دشمنان خواستند به قرآن نسبت دهند، مراجعه
نمايد تا به درستى دعوى ما پى ببرد، آن وقت است كه با اطمينان خاطر و به جرأت تمام
حكم مىكند بر اينكه محدثينى كه به چنين سورههايى اعتناء مىكنند، بخاطر تعصب و تعبد
شديدى است كه نسبت به روايات دارند و در تشخيص صحيح از مجعول آن و در عرضه داشتن احاديث
بر قرآن كوتاهى مىكنند و اگر اين تعصب و تعبد نبود، كافى بود در يك نظر حكم كنند به
اينكه ترهات مذكور جزو قرآن كريم نيست".
[1]عاملي ، جعفر
مرتضي ، 1944 -;حقايقى مهم پيرامون قرآن كريم;صفحه (295-297)و288
[2]حسن زاده آملي
، حسن ، 1307 -;قرآن هرگز تحريف نشده;صفحه 95
[3]كيخسرو اسفنديار
بن آذركيوان ، موبد ، - 1081ق;دبستان مذاهب;جلد1;صفحه (246-247)
[4]آشتياني ، محمد
حسن بن جعفر ، 1248 - 1319ق.;بحرالفوائد;جلد1;صفحه 101
[5]طباطبايي ، محمد
حسين ، 1281 - 1360;الميزان في تفسير القرآن;جلد12;صفحه 114
نام کتاب : فرهنگ نامه علوم قرآن نویسنده : دفتر تبلیغات اسلامی جلد : 1 صفحه : 3144