responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : فروغ ولايت نویسنده : سبحانى، شیخ جعفر    جلد : 1  صفحه : 629

به نام سعيد بن قيس از پاى در آمد.[1]

3ـ امام(عليه السلام) معاويه را به مبارزه مى طلبد

روزى امام (عليه السلام) به وسطِ ميدان آمد ودر ميان دو صف متخاصم قرار گرفت وخواست كه براى آخرين بار حجّت را بر معاويه تمام كند.

امام(عليه السلام):معاويه، معاويه، معاويه!

معاويه به مأموران مخصوص خود گفت:برويد ومرا ازمقصود او آگاه سازيد.

مأموران:چه مى گوئى فرزند ابوطالب؟

امام(عليه السلام):مى خواهم يك كلمه با او سخن بگويم.

مأموران رو به معاويه:على مى خواهد با شخص تو سخن بگويد.در اين هنگام معاويه همراه با عمروعاص به سوى ميدان حركت كردند ودر برابر امام (عليه السلام)قرار گرفتند.

امام(عليه السلام)،بدون اينكه به عمروعاص توجه كند، رو به معاويه كرد وگفت:واى بر تو، چرا مردم در ميان ما، يكديگر را بكشند؟ چه بهتر كه گام به ميدان مبارزه بگذارى تا با يكديگر به نبرد برخيزيم تا هر كدام از ما كه پيروز شد زمام امور مردم را به دست خواهد گرفت.

معاويه:عمروعاص دراين باره چه نظر مى دهى؟

عمرو:على از در انصاف وارد شده است واگر تو رو برگردانى لكّه ننگى بر دامن تو وخاندانت مى نشيند كه تا عرب در جهان زنده است هرگز شسته نخواهد شد.

معاويه:عمرو، هرگز مانند من فريبِ تو را نمى خورد.هيچ قهرمانى با على به


[1] وقعه صفّين، صص 273ـ 272; شرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد، ج5، صص216ـ 215; الاخبار الطوال، ص 176.
نام کتاب : فروغ ولايت نویسنده : سبحانى، شیخ جعفر    جلد : 1  صفحه : 629
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست