responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : فروغ ولايت نویسنده : سبحانى، شیخ جعفر    جلد : 1  صفحه : 562

عمرو عاص: گمان مى كنم آنچه را كه تو در باره او روا داشتى او در باره تو روا ندارد. زيرا هرگز براى تسخير شريعه نيامده است.[1]

معاويه سخنى گفت كه پير سياست را ناراحت كرد واو در پاسخ وى اشعارى سرود وياد آور شد كه افق تاريك است وممكن است به سرنوشت طلحه وزبير دچار شوند.[2]

ولى حدس عمرو كاملاً درست بود وامام (عليه السلام) پس از تسلّط بر شريعه دست دشمن را در بهره بردارى از آب فرات باز گذاشت[3] وازاين طريق ثابت كرد كه د رحال نبرد با بدترين دشمن خود نيز به اصول اخلاقى متعهّد است وهرگز، بر خلاف معاويه، هدف را توجيه گر وسيله نمى داند.

پس از آزاد ساختن فرات

هر دو سپاه در فاصله هاى خاصى موضع گرفته، منتظر فرمان فرماندهان خود بودند. ولى امام (عليه السلام) مايل به نبرد نبود وبارها وبارها با اعزام نمايندگان وارسال نامه ها مى خواست مشكل را از طريق مذاكره حل كند.[4]

در آخرين روزهاى ماه ربيع الآخر سال سى وشش، ناگهان «عبيد اللّه بن عمر» قاتل هرمزان بى گناه بر امام (عليه السلام) وارد شد. هرمزان يك ايرانى بود كه خليفه دوم، اسلام او را پذيرفته وبراى امرار معاش وى مبلغى مقرر داشته بود.[5] آن گاه كه عمر به ضربه چاقوى شخصى به نام «ابولؤلؤ» از پاى در آمد وتلاش مأموران براى


[1] الإمامة والسياسة، ج 1، ص 94; مروج الذهب، ج2، ص 386.
[2] وقعه صفّين، ص 186.
[3] كامل ابن اثير، ج3، ص 145; تاريخ طبرى، ج3، جزء 5، ص 242; تجارب السلف، ص 47.
[4] مروج الذهب، ج2، ص 387، تاريخ طبرى، ج3، جزء 5، ص 242.
[5] بلاذرى، فتوح البلدان، ص 469.
نام کتاب : فروغ ولايت نویسنده : سبحانى، شیخ جعفر    جلد : 1  صفحه : 562
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست