responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : فروغ ولايت نویسنده : سبحانى، شیخ جعفر    جلد : 1  صفحه : 520

مالك، عبد اللّه بن عمر و محمّد بن مسلمه سنگين آمد وهر سه انزوا گزيددند. ولى على به وسيله گروه نخست از اين سه نفر بى نياز شد. امام در مسير خود به سرزمين «طىّ» رسيد وگروهى از قبيله ما به او پيوستند. وقتى در نيمه راه از مسير طلحه وزبير به بصره آگاه شد، گروهى را به كوفه اعزام كرد وآنان نيز دعوت او را اجابت كردند وبه سوى بصره رهسپار شدند. بصره سقوط كرد وشهر در اختيار او در آمد. سپس آهنگ كوفه كرد.غلغله اى در اين شهر برپا شد.كودكان به سوى محل شتافتندوپير وجوان با شادى به سوى او روى آوردند. هم اكنون وى در كوفه است وجز تسخير شام فكر وانديشه اى ندارد.

وقتى سخنان خفاف به پايان رسيد ترس سراسر وجود معاويه را فرا گرفت.

در اين موقع حابس رو به معاويه كرد وگفت:پسر عموى من خفاف شاعر زبر دستى است.براى من در حوادث مورد مذاكره شعرى خواند ونظر مرا در باره عثمان دگرگون كرد وبه على عظمت بخشيد. معاويه درخواست كرد كه سروده خود را براى او نيز باز خواند. او اشعار خود را كه در غايت لطافت بود براى او خواند.

روحيه معاويه پس از استماع شعر خفاف سخت درهم شكست ورو به حابس كرد وگفت:فكر مى كنم اين مرد جاسوس على باشد.هرچه زودتر او را از شام بيرون كن. امّا بار ديگر معاويه او را به حضور خود طلبيدوگفت: مرا از كارهاى مردم آگاه ساز.وى سخنان پيشين خود را تكرار كرد ومعاويه از خرد ولطافت بيان او در شگفت ماند.[1]

استمداد از فرزندان صحابه

فرزند ابوسفيان در ميدان مقابله با امام (عليه السلام)، كه موقعيت بس عظيمى از نظر سبقت در ايمان وجهاد با شرك داشت، مى كوشيد كه با گرد آورى برخى از ياران پيامبر (صلى الله عليه وآله وسلم) وفرزندان ايشان براى خود كسب حيثيت كند. وقتى از ورود عبيد اللّه بن


[1] وقعه صفّين، صص66ـ 64; شرح نهج البلاغه ابن أبي الحديد، ج3، صص 122ـ 110.
نام کتاب : فروغ ولايت نویسنده : سبحانى، شیخ جعفر    جلد : 1  صفحه : 520
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست