كسانى كه به جرم ناسازگارى با كارگزاران خليفه سوّم از استانى به استانى ديگر تبعيد شدند گناهى جز حقگويى وانتقاد از انحصار طلبى دستگاه خلافت نداشتند. آنان خواهان عمل خليفه به سيره رسول اكرم (صلى الله عليه وآله وسلم) بودند.
شايسته شأن خليفه اين بود كه به جاى پذيرش گزارش استاندار كوفه، افراد امين ودرستكارى را اعزام مى كرد تا او را از حقيقت ماجرا آگاه سازند ودر چنين امر مهمّى صرفاًبه گزارش يك مأمور اكتفا نمى كرد.
تبعيد شدگان چه كسانى بودند؟
1ـ مالك اشتر شخصيتى است كه عصر رسول خدا (صلى الله عليه وآله وسلم) را درك كرده است واحدى از رجال نويسان او را تضعيف نكرده اند وامير مؤمنان على (عليه السلام)او را در سخنان خود آنچنان توصيف كرده كه تاكنون كسى را به آن شيوه توصيف نكرده است.[2] وقتى خبر فوت مالك به امام (عليه السلام) رسيد شديداً اظهار تأسف كرد وگفت:
مى دانى مالك چه كسى بود؟ اگر از كوه بود، قلّه بلند آن بود(كه مرغى بر فراز آن به پرواز در نمى آمد) واگر از سنگ بود، سنگى سخت بود. مرگِ تو اى مالك جهانى را غمگين وجهانى ديگر را شادمان ساخت. بر مثلِ مالك بايد گريه كنندگان بگريند. آيا نظير مالك وجود دارد؟
[1] الانساب، ج5، صص 43ـ 39. صورت گسترده اين بخش در تاريخ طبرى، ج3، صص 368ـ 360(حوادث سال 33 هجرى) وارد شده است. [2] نهج البلاغه، نامه 38:«فَقَدْ بَعَثْتُ إِلَيْكُمْ عَبداً مِنْ عِبادِ اللّهِ لا يَنامُ أيّام الْخَوفِ...». [3] شرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد، ج6، ص 77(طبع جديد).
نام کتاب : فروغ ولايت نویسنده : سبحانى، شیخ جعفر جلد : 1 صفحه : 349