نام کتاب : فرهنگ عقايد و مذاهب اسلامى نویسنده : سبحانی، علیرضا جلد : 1 صفحه : 34
ج ـ هفتاد و سه ملت و شماره فرقههاى اسلامى
مشكل ديگر اين حديث، شناختن هفتاد و سه ملت است كه در آن وارد شده است. يعنى شناخت هفتاد و چند ملتى كه اختلاف آنان مربوط به اسلام ميباشد و امت «محمّد»(صلى الله عليه وآله وسلم)از آن نظر كه پيرو او هستند به چنين گروههايى تقسيم ميشوند وگرنه اختلاف امت در مسائل طبيعى و فلكى و غيره، ارتباطى به اختلاف امت پيامبر (صلى الله عليه وآله وسلم) ندارد. زيرا پيامبر از آن اختلافى سخن ميگويد كه اختلاف كنندگان در آن جا پيرو او هستند، او ميفرمايد: «تفترق امتى». بنا بر اين، كليه اختلافات متكلمان درباره حقيقت جسم و «جزء لايتجزّى» و امكان «طفره» و «وجود واسطه ميان وجود و عدم» و... ارتباط به اختلاف «امت» او ندارد و نبايد آنها را به حساب اختلاف اين امت آورد.
با توجه به اين حقيقت، هرگز «فرق اسلامى» به هفتاد و اندى نميرسد، و تعداد واقعى آنها بسيار كمتر از اين رقم است و اصول فرقههاى اسلامى از تعداد انگشتان بالاتر نميرود. زيرا اصول فِرَق اسلامى عبارتند از:
معتزله (قدريه)، اهل الحديث، حنابله، اشاعره، خوارج و شيعه. هر يك از اين فرقهها هر چند داراى تيرههاى گوناگون و شعب و فروعى ميباشند ولى هرگز نميتوان آنها را به عنوان فرقه ممتاز به شمار آورده و چه بسيارى از اين تيرهها كه يك پيرو بيشتر ندارد، آن هم كسى جز بانى و مدّعى تيره نيست.
شهرستانى، در ملل و نحل اصرار ميورزد كه با تركيب و تلفيق فرقههاى جزئى با يكديگر، آمار ياد شده را بر فرقههاى موجود زمان خود، تطبيق دهد[1].
برخى، با توجه به اينكه «اشعرى» در كتاب «مقالات الاسلاميين» براى