responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : فرهنگ عقايد و مذاهب اسلامى نویسنده : سبحانی، علیرضا    جلد : 1  صفحه : 249

اين گفتگو، حاكى از آن است كه فرد پرسشگر، با فطرت پاك خود، اين دو عقيده را قابل جمع نميدانست، چون خليفه از تصحيح اين دو عقيده فرو مانده، با بد گويى او را به كتك تهديد كرد، ولى حق اين بود كه اگر خود از تفسير آن فرومانده بود، از ديگر صحابه، خصوصاً باب علم نبى، «امير مؤمنان (عليه السلام)» كمك بگيرد. ما در آينده خواهيم گفت كه اعتقاد به تقدير، با آزادى انسان منافات ندارد، ولى بايد قضاء و قدر به صورت صحيح تفسير شود.

بهره گيرى حكومت اموى از اعتقاد به قدر

حكومت اموى، مسأله قضاء و قدر را بيش از هر چيز ترويج ميكرد، تا بتواند وضع حاكم بر اجتماع را معلول آن قلمداد كند، و از اين طريق، سكوت مردم را درباره هر نوع نابرابرى توجيه كند. «ابو هلال عسكرى ميگويد: معاويه نخستين كسى است كه گفت: تمام كارهاى بندگان، با اراده خدا انجام ميگيرد»[1].

«وقتى عائشه، همسر پيامبر (صلى الله عليه وآله وسلم) از معاويه باز خواست كرد كه چرا بيعت فرزند خود را بر مردم تحميل كردى؟ او در پاسخ گفت: خلافت يزيد قضا و قدر الهى است، بندگان درباره آن از خود اختيار و آزادى نداشتند»[2].

«وقتى عبداللّه بن عمر، همين اعتراض را به معاويه كرد، وى در پاسخ گفت: من تو را از اين كه وحدت مسلمانان را به هم بزنى و خونريزى در ميان آنان به راه اندازى، باز ميدارم. خلافت فرزندم يزيد، قضاى الهى است و بندگان، در آن اختيارى ندارند»[3].


[1] الاوائل، ج 2، ص 125.
[2] الامامة و السياسة ابن قتيبه، ج 1، ص 167.
[3] الامامة و السياسة ابن قتيبه، ج 1، ص 171.

نام کتاب : فرهنگ عقايد و مذاهب اسلامى نویسنده : سبحانی، علیرضا    جلد : 1  صفحه : 249
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست