جهت عاطفى بر مرد غلبه دارد و هيچ كدام از
اين برتريها، نشانگر نقص وجودى نيست، بلكه هر يك متناسب با جنسيّت خود، تواناييهاى
خاص دارند و هماهنگ كردن اين تواناييها با مسؤوليتها سعادت خانوادگى زن و مرد را
تأمين مىكند.
زن، مانند گل، ظريف و لطيف است، همان گونه كه گل تحمّل آفتاب سوزان و
باد و طوفان را ندارد، زن نيز توان تحمّل مسؤوليتهاى سنگين و طاقت فرساى زندگى را
ندارد.
امير مؤمنان 7 به فرزندش- امام حسن مجتبى 7-
چنين اندرز مىدهد:
«وَ لا تُمَلِّكِ الْمَرْأَةَ مِنْ امْرِها ما جاوَزَ نَفْسَها،
فَانَّ الْمَرْأَةَ رَيْحانَةٌ وَ لَيْسَتْ بِقَهْرَمانَةٍ»[1]
به زن بيش از امور شخصىاش كارى مسپار كه زن (چون) دسته گل است نه
قهرمان.
بايد توجّه داشت كه موفّقيت مرد در مديريت خانواده، تنها با حكومت بر
دل زن ميسّر است؛ اگر اعضاى خانواده به مرد، علاقمند بوده و در عمق وجودشان براى
او حرمت قائل باشند، او مىتواند در اداره خانواده موفّق باشد، و گرنه توسّل به
زور و خشونت، نه تنها كارگشا نيست، بلكه بر نابسامانى خانواده مىافزايد. البتّه
هر فردى بايد از اختيارات خود در جهت مصالح خانواده استفاده كند، نه در جهت تثبيت
برترى جويى و خواستههاى خودخواهانه خود. بطور طبيعى، اختيارات سرپرست خانواده،
اگر در جهت مصالح آنها به كار گرفته شود، تأثير زيادى در سعادت خانواده خواهد
داشت.
مسؤوليّت مرد، تنها در رسيدگى به بعد مادّى خانواده محدود نمىشود،
بلكه هدايت افراد خانواده، نظارت هميشگى در تربيت آنها، امر به معروف و جلوگيرى از
انحرافات اخلاقى آنها نيز از وظايف خطير مرد در محيط خانه است. قرآن كريم
مىفرمايد: