نوع دوم از انواع مجازات، كيفرهايى است كه رابطه علّى و معلولى با جرم دارند، يعنى كيفر، معلول جرم و اثر و نتيجه طبيعى آن است. اين كيفرها را «مكافات عمل»، يا «اثر وضعى گناه» مىنامند، كه در همين دنيا و در رابطه با اعمال زشت مطرح است. از باب مثال، بدى كردن به پدر و مادر، و به اصطلاح عاق والدين شدن اثر وضعى آن در همين دنيا ظاهر مىشود. يا اين كه كشتن آنان حتى اگر سزاوار كشتن باشند موجب كوتاهى عمر مىشود، مانند كشتن منتصر پدرش «متوكل عباسى» را به جرم توهين به ساحت قدس حضرت زهراى مرضيه (س)، كه پس از آن 7 ماه بيشتر زنده نماند. «1» اما مجازاتهاى جهان ديگر، رابطه تكوينى قويترى با گناهان دارند. چه اين كه رابطه عمل و جزا در آخرت نه مانند نوع اوّل قراردادى است، و نه مانند نوع دوم از نوع رابطه علّى و معلولى است، بلكه از آن هم يك درجه بالاتر است؛ در آنجا رابطه «عينيت» و «اتحاد» حكمفرماست، يعنى عالم آخرت، تجسم اعمال همين دنياست به شكل حقيقى، و آنچه در آخرت به عنوان پاداش يا كيفر به نيكوكاران و بدكاران داده مىشود تجسم عمل آنهاست. آتشها و عذابها تجسم همان گناهانى است كه بدست بشر انجام گرفته و فرستاده مىشود؛ مار و كژدم و عقرب و آب جوشان جهنم و خوراك زقّوم دوزخ، از ناپاكيها و پليديها خلق مىشود؛ همان طورى كه حورالعين و قصرها و نعيم جاويدان بهشت از تقوا و كارهاى نيك آفريده مىشود. «2» قرآن كريم درباره تجسم اعمال در قيامت مىفرمايد: «يَوْمَ تَجِدُ كُلُّ نَفْسٍ ما عَمِلَتْ مِنْ خَيْرٍ مُحْضَراً وَ ما عَمِلَتْ مِنْ سُوءٍ تَوَدُّ لَوْ انَّ بَيْنَها وَ بَيْنَهُ امَداً بَعيداً» «3» روزى كه هر كس آنچه از كار نيك يا زشت انجام داده است حاضر مىبيند، آرزو مىكند كه كاش ميان او و كار زشتش مسافت درازى فاصله مىبود!