مقدمه عقايد و انديشههاى بنيادى اسلام كه از آنها به عنوان اصول عقايد ياد مىشود پايه و اساس آيين حياتبخش اسلام را تشكيل مىدهند و در شكلگيرى رفتار مسلمانان اثر مىگذرانند؛ زيرا به طور كلى رفتار انسانها- خواسته يا ناخواسته- تحت تأثير باورها و بينشها و به عبارت ديگر، جهانبينى قرار دارد. توضيح آن كه هر انسانى نگرش خاصى به جهان آفرينش دارد و براساس آن، باورها و بينشهاى خود را شكل مىدهد و به اقتضاى اين باورها و بينشها، بايستهها و نبايستهها- متناسب با آن- مطرح و مورد عمل قرار مىگيرد. بنابراين، مجموع باورها و بينشهاى هر انسان و يا گروهى را «جهانبينى» آنها و آن راهكارهاى عملى و به اصطلاح «بايدها و نبايدها» ى رفتارى كه توسط آنان به اجرا درمىآيد، را «ايدئولوژى» گويند و مجموع جهانبينى و ايدئولوژى را «دين» يا «مكتب» مىنامند؛ و از آنجا كه جهانبينىها و ايدئولوژىهاى فراوانى وجود دارد، اديان و مكاتب فراوانى نيز وجود دارد. ولى در يك جمعبندى كلى، مىتوان آنها را به دو دسته «جهانبينى الهى» و «جهانبينى مادى» تقسيم كرد. در بخش نخست اين كتاب، اين مباحث طرح و بررسى شد و برترى جهانبينى الهى- اسلامى و ايدئولوژى آن بر ساير جهانبينىها و ايدئولوژىها (: اديان و مكاتب) به اثبات رسيد؛ و در ادامه اين بخش، مسأله توحيد و خداشناسى و اهميّت شناخت خدا و آثار سازنده آن، به عنوان محورىترين مسأله (يا مسائل) جهانبينى توحيدى و الهى مورد بحث و بررسى قرار گرفت.