پس
از آنكه شناخت حسّى صورت مىپذيرد، با از ميان رفتن صورت مادّى، صورتى بدون مادّه
از شىء در ذهن باقى مىماند كه آن را «صورت خيالى» گويند. صورت خيالى همان صورت
محسوس است كه مادّه در آن حضور ندارد. قوّهاى كه اين صورت خيالى را درك مىكند،
«قوّه خيال» است.
اهمّيّت
اين قوّه از آن رو است كه بسيارى از اختراعات، صنايع و آثار هنرى و صنعتى از گذر
آن پديد مىآيند.
ج.
ابزار وهمى:
هنگامى
كه معانى عقلى به صورت جزئى نسبت داده مىشوند، معانى وهمى پديد مىآيند كه به
وسيله قوّه واهمه دركپذيرند. تفاوت قوّه واهمه و قوّه عاقله در اين است كه عقل،
مفاهيم كلّى را بدون صورت مىفهمد؛ امّا قوّه واهمه، مفاهيم را با صورتهاى جزئى
درك مىكند. چون در معانى موهوم، وجود صورت شرط است و فرآيند ادراك به وسيله قوّه
خيال انجام مىگيرد، در ادراك معانى جزئى و موهوم دخالت خيال نيز ضرورى است؛ هر
چند در بقاى آنها نيازى به قوّه خيال نيست.
د.
ابزار عقلى:
انسان
از گذر ابزار عقلى، آن معانى كلّى را كه بر صور خيالى يا حسّى حمل مىشوند، به
ادراك درمىآورد.
اين
معانى كلّى، همان معانى معقولى هستند كه عقل درك مىكند.
ه.
ابزار قلبى:
معانى
مجرّد و كلّى را ابزار عقلى به ادراك انسان مىآورند. تفاوت قلب در ادراك اين
معانى با عقل اين است كه اوّلًا آنچه را عقل از دور به صورت مفهوم كلّى به ادراك
درمىآورد، قلب از نزديك به صورت موجود شخصى و داراى سعه وجودى مشاهده مىكند.
ثانياً عقل به دليل محدوديّت در حصار درك مفهومى، نمىتواند بسيارى از حقايق را
درك كند؛ امّا قلب با ادراك شهودى بر بسيارى از اسرار كلّى و بلكه جزئى نيز آگاه
مىشود.
برخى
آيات قرآن، به ابزارهاى شناخت انسان اشارت بردهاند؛ از جمله: «وَ اللَّهُ أَخْرَجَكُمْ مِنْ بُطُونِ أُمَّهاتِكُمْ لا
تَعْلَمُونَ شَيْئاً وَ جَعَلَ لَكُمُ السَّمْعَ وَ الْأَبْصارَ وَ الْأَفْئِدَةَ
لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ» (نحل/ 78).
***
ابليس
موجودى
است از جنس جن و ذىشعور كه در آغاز با فرشتگان الهى بود و به دليل