تفسير
هر متنى نيازمند پيش فرضهايى است كه نه تنها مانع فهم حقيقت نيستند، بلكه مفسّر
را در فهم مراد مؤلّف يارى مىدهند. اين پيشفرضها عبارتاند از: 1. صاحب متن
عاقل است؛ 2. صاحب متن قصد شوخى نداشته است؛ 3. از متن، مفهومى خلاف ظاهر اراده
نكرده است؛ 4. صاحب متن حكيم است و از اين رو، خلاف غرض خويش كارى نمىكند؛ 5.
صاحب متن خلاف قواعد زبانى سخن نگفته است؛ 6. صاحب متن، هر واژه را در معناى خود
به كار برده و چنانچه در معنايى ديگر به كار برده است، آن را با قرينه همراه كرده
است (هرمنوتيك، جعفر سبحانى/ 68 و 69).
پيشدانستههاى
مفسّر:
براى
راه يافتن به مراد مؤلّف پيشدانستههايى براى مفسّر لازم است كه عبارتاند از:
1.
دانشهاى ابزارى كه پيش زمينه فرآيند فهم متناند؛ همانند دانش قواعد ادبى، منطق و
لغت؛ 2. معلوماتى كه زمينه طرح پرسش از متن را فراهم مىسازند و پاسخهاى متن به
آن پرسشها را معلوم مىسازند. 3. آگاهى از ويژگىهاى شخصيّتى مؤلف؛ آن ويژگىها
كه مفسّر را در فهم مراد مؤلّف يارى مىبخشند؛ 4. آگاهى از برخى پيشدانستههاى
يقينى كه در فهم مراد متكلم دخالت دارند (مبانى معرفت دينى، 152).
تفسير
تحميلى:
گاه
مفسّر مىكوشد تا گرايشها و فضاى خاصّ ذهنى خويش را در فرآيند تفسير دخالت دهد و
آراى ظنّى و مقصود خود را بر متن تحميل كند.
در
اين صورت است كه فضاى فهم به تاريكى و ناراستى مىگرايد و دست يافتن به مراد مؤلّف
ناممكن مىشود. اين فرآيند، در حقيقت، تطبيق متن بر آرا و عقايد مفسّر است، نه
تفسير متن و در روايات دينى از آن با عنوان «تفسير به رأى» ياد شده است (الميزان، 1/ 13).
علل
اختلاف مفسّران قرآن:
قرآن
فصيحترين نمونه كلام عربى است و مفاهيم آن به روشنى پديدار است. از اين رو،
اختلاف مفسّران قرآن در تعيين مصاديق آيات و فهم مداليل تصوّرى و تصديقى آن است
(همان، 1/ 14). مهمترين عواملى كه چنين اختلافى را برمىانگيزند، عبارتاند از:
1. اختلاف در روشهاى تفسيرى؛ روشهايى همانند روش روايى، روش ذوقى و عرفانى و يا
روش فلسفى؛