خداوند،
در اين آيه به پيامبر 6 فرمان مىدهد كه خويشان و نزديكانش را هشدار دهد و به
اسلام بخواند. آيه در سال سوم بعثت نازل شده است. ماجراى آيه و دعوت پيامبر 6 از
خويشاوندانش، در حديث مشهور «يوم الدّار» نقل شده كه در بسيارى از كتب شيعه و سنّى
آمده است (مسند احمد بن حنبل، 1/ 159؛ امالى، شيخ طوسى، 2/ 196- 194). پيامبر 6 پيش از اين، به گونه پنهانى و فقط كسان
محدودى را به دين خود خوانده بود. پس از نزول آيه، مأموريّت يافت كه آشكارا
خويشانِ خود را به اسلام فرا بخواند.
براى
انجام اين مأموريّت الهى، حدود چهل نفر از اولاد عبدالمطّلب را به خانه ابوطالب
دعوت كرد و غذايى برايشان فراهم ساخت؛ امّا به دلايلى توفيق نيافت از رسالت خويش
سخن بگويد. به ناچار شب بعد نيز آنان را دعوت كرد. اين بار موفّق شد و آنان را از
مأموريت خويش آگاه كرد و خواست كه در انجام آن يارىاش دهند؛ امّا كسى جز علىّ بن
ابى طالب دعوت را نپذيرفت و حاضر به يارى نشد.
بنابر
حديث «يوم الدّار»، پيامبر 6 ميهمانان را- پس از غذا- انذار كرد و فرمود: «اى
فرزندان عبدالمطلّب! من مأمورم شما را انذار كنم و بشارت دهم.
اسلام
آوريد و فرمانم بَريد تا راهنمايى شويد!» آن گاه از آنان يارى طلبيد و سه بار
فرمود: «هر كس يارىام كند، برادر و وصىّ و خليفه من خواهد بود.» ولى هر بار فقط
علىّ بن ابى طالب (ع) برمىخاست و اعلام آمادگى مىكرد. سرانجام پيامبر 6 به على
(ع) اشاره كرد و فرمود: «اين، برادر و وارث و وصىّ و وزير و خليفه من در ميان شما
است. به سخنش گوش دهيد و فرمانش بَريد!» (اعيان الشّيعة، 1/ 232- 230)
آغاز
دعوت علنى پيامبر 6:
خداوند،
واپسين پيامبرش حضرت محمّد 6 را به عنوان بشير و نذير بر همه جهانيان پيامبرى
بخشيد (سبأ/ 28) و آغاز دعوت او از خاندان و خويشان بود؛ ولى اين به معناى آن نيست
كه رسالت پيامبر 6 به آنان و مردمان عرب منحصر بوده است، بلكه شاهدى است بر
اينكه دعوت پيامبر 6 استثناء نمىپذيرد.