چهارم نيز آمده است كه «نفخه جمع» است؛ ليكن اين دو نفخه نيز در
حقيقت به همان دو نفخه اصلى بازمىگردند (بحارالانوار، 6/ 318؛ حقّ اليقين،
2/ 95؛ پيام قرآن، 6/ 71- 70). كارِ دميدن در صور، برعهده
اسرافيل- از فرشتگان والامرتبه و مقرّب الهى- است و چون نفخه را به پايان
مىبَرَد، خود نيز مىميرد و نفخه حيات را خداى متعال انجام مىدهد (بحارالانوار، 6/ 324؛ حقّ
اليقين، 2/ 94؛ تفسير قمى،
2/ 252). از برخى آيات قرآن برمىآيد كه ميان نفخه مرگ و نفخه حيات فاصلهاى وجود
دارد (زمر/ 68)؛ ولى درباره مقدار اين فاصله، از قرآن چيزى به فهم نمىآيد. در
برخى روايات آمده است كه اين فاصله، چهل سال است؛ ليكن معلوم نيست كه آيا طول هر
سال، همچون طول سالهاى دنيوى است يا اخروى. در اين چهل سال، هيچ موجود زندهاى جز
خداى متعال باقى نمىماند و دگرگونىهاى ژرفى در عالم روى مىدهد و جهانى نو براى
زندگىِ دوباره انسانها پديد مىآيد. قرآن كريم، گروهى از موجودات- مانند برخى
فرشتگان مقرّب- را از مرگ در نفخه نخست استثناء كرده است البتّه نه به اين معنا كه
آنها نمىميرند، بلكه به اين معنا كه در مرگشان تأخير مىافتد و به زمانى پس از
نفخه موكول مىشود (پيام قرآن،
6/ 72 و 73؛ الميزان، 14/ 293؛ حقّ
اليقين، 2/ 97). متكلّمين شيعه معتقدند كه پس از نفخه اوّل، ارواح و اجسام
به كلّى از ميان نمىروند، بلكه اجزاى جسمانى از هم مىگسلند و با نفخه دوم،
دوباره پيوند مىخورند و زنده مىشوند (بحارالانوار، 6/ 336؛ حقّ اليقين،
2/ 97؛ كشف المراد، 402).
***
نفى اتّحاد خدا با غير: نفى يگانگى خدا با غير
گروهى
از صوفيان معتقدند كه آدمى با طىّ مراحلى مىتواند چنان به خدا نزديك گردد كه با
او يكى شود. برخى از آنان در اين عقيده چنان راه افراط در پيش گرفتهاند كه گويند،
خداوند عين وجود است و هر موجودى، خدا است. مسيحيان نيز با عقيده تثليث، معتقد به
اتحاد خدا با حضرت مسيح (ع) هستند (نهج الحق، 57؛ دلائل الصّدق،
1/ 241؛ قواعد المرام، 74؛