برده است (إسراء/ 2). در روايات آمده است كه پيامبر 6 ماجراى معراج
را براى قريش- اهل مكه- باز مىگويد و آنان انكار مىكنند و بدين روى، پيامبر 6
شمار ستونهاى مسجد الاقصى را مىگويد تا نشانهاى بر صداقت او باشد و نيز از آنچه
در راه ديده است و كاروانهايى كه در راه بودهاند، سخن مىگويد (الميزان، 13/ 30).
چگونگى
معراج:
بيشترينه
دانشمندان مسلمان بر آناند كه معراج پيامبر 6 با جسم و روح آن حضرت بوده است و
ايشان با بدن دنيايى از مسجد الحرام به مسجد الاقصى رفته و سپس به آسمانها (معراج در آينه استدلال، 361- 340). شيعيان نيز بر
همين باورند و همگى اين عقيده را پذيرفتهاند (الامالى، صدوق/ 511؛ حقّ اليقين، عبداللّه شبّر/ 2- 1/ 126). امّا برخى دانشمندان اهل سنّت معتقدند
كه معراج پيامبر 6 از مكه تا بيت المقدس با روح و جسم بوده است؛ ولى تنها با روح
خويش به آسمانها عروج كرده است (روح المعانى، 15/ 7). برخى ديگر با استناد به خبر عائشه و معاويه، معراج را در
حال خواب پنداشتهاند.
عائشه
در آن هنگام كودك بوده و همسر پيامبر 6 نبوده است و معاويه در كفر به سر مىبرده
است. از اين گذر نمىتوان به خبر آن دو اعتماد كرد (همان). برخى انديشهمندان به
دلايل فلسفى و علمى معراج جسمانى را نپذيرفتهاند و گفتهاند كه معراج پيامبر 6،
روحانى بوده است در حالى همانند خواب. (دانشنامه قرآن، 2/ 2120؛ معراجنامه ابوعلى سينا، 99) علّامه طباطبايى در اين باره گفته است: از ظاهر سوره اسراء و
روايات برمىآيد كه پيامبر 6 تا مسجد الاقصى با روح و جسم سير كرده است و ظاهر
آيات سوره نجم و صريح روايات نشان مىدهند كه آن حضرت به آسمانها عروج يافته است.
ممكن
است كه عروج به آسمانها با روح بوده باشد؛ ولى نه به صورت رؤياى صادقانه و در حال
خواب؛ زيرا در اين صورت شايسته نبود قرآن تا بدين پايه به معراج اهميّت دهد و آن
را كرامتى والا براى پيامبر بشمارد و از معجزات محسوب كند. نيز اگر معراج به صورت
رؤيا مىبود، چنين محلّ بحث و انكار قرار نمىگرفت و با آنچه پيامبر 6 از راه
مكه و بيت المقدس، باز گفته است، سازگار نمىافتاد (الميزان، 13/ 32).