حصول لطف، انگيزهاى براى مورد لطف فراهم آوَرَد. در غير اين صورت،
ترجيح بلا مرجّح پيش مىآيد. 2. لطف نبايد به حدّ الزام برسد؛ زيرا در اين صورت با
تكليف و اختيار بندگان ناسازگار است.
3.
مكلّف بايد به اجمال يا تفصيل از لطف آگاهى يابد؛ زيرا اگر به لطف و مورد لطف و
مناسبت آنها آگاه نباشد، در او انگيزه پديد نمىآيد. 4. لطف بايد بر حسن فعل مورد
لطف بيفزايد. 5. واجب نيست كه فعل مورد لطف، امرى معيّن باشد؛ بلكه روا است كه
مكلّف ميان دو امر مخيّر باشد به گونهاى كه هر يك از آنها از مصلحت مطلوب نصيب
بَرَد و بتواند بر جاى ديگرى بنشيند؛ مانند كفّارات روزه (كشف
المراد، 354 و 355).
***
قبر: جاى دفن بدن انسان
به
معناى جايى است كه در زمين حفر مىكنند و بدن انسان مُرده را در آن مىگذارند؛
امّا در منابع روايى و كلامى به معناى جايگاه انسان در عالم برزخ آمده است. (برزخ)
علّامه مجلسى گفته است كه مراد از قبر در بيشترينه روايات، جايى است در عالم برزخ
كه روح آدمى پس از مرگ در آن جاى مىگيرد (بحار الانوار، 6/ 271؛ الالهيّات،
2/ 735). درباره قبر، موضوعاتى يادكردنى است:
سؤال
قبر:
از
روايات بسيارى برمىآيد كه چون مُرده را در قبر مىنهند، دو فرشته سراغ او مىآيند
و از پارهاى موضوعات عقيدتى- مانند توحيد، نبوّت و ولايت- از او مىپرسند و نيز
از پارهاى موضوعات عملى؛ مثلًا مىپرسند كه با نماز چه كرده است و عمر خويش را
صرف چه كارهايى ساخته و چگونه مال كسب كرده است. در برخى روايات از اين دو فرشته
با عنوان «ناكر و نكير» و در برخى ديگر با عنوان «نكير و منكر» ياد شده است (كافى، 2/ 633؛ بحارالانوار،
6/ 223). برخى ديگر از احاديث و نيز در پارهاى از ادعيه، اين دو فرشته را «بشير و
مبشر» خواندهاند (مفاتيح الجنان،
دعاى ماه رجب). سؤال و جواب قبر، فرآيندى ساده و معمول نيست كه آدمى هر چه بخواهد
بگويد. پاسخها از جان آدمى و باطن ملكات و باورهاى راستين او مىجوشند و بيرون
مىآيند. تلقين ميّت، كمكى است به همين جوشش نه