خداوند در نهاد انسان ريشه دارد كه خداوند در او برنهاده است (مجموعه آثار استاد مطهرى، 6/ 94 و 95).
شناخت
خدا برخاسته از انگيزههايى است
كه
عبارتاند:
1.
حقيقتطلبى:
خداوند
انسان را چنان آفريده است كه او همواره در پى راه يافتن به حقيقت است و جز از اين
گذر ارضا نمىشود و بخشى از پيشرفت دانش انسانى وامدار اين انگيزه است.
حقيقتطلبى
را «غريزه كنجكاوى» نيز مىگويند كه انسان را به شناخت آفريدگار جهان وامىدارد.
قرآن نيز بر وجود اين انگيزه در انسان اشارت برده و از آن براى هدايت او بهره
مىبرد (بقره/ 147 و 213؛ مائده/ 83).
2.
حبّ ذات:
انسان
در نيل به كمال و فضيلت، از حبّ ذات نيرو مىگيرد.
در
ديدگاه فلسفه و علم النّفس، يكى از آثار حبّ ذات اين است انسان در پى حفظ انسانيّت
خويش است و مىخواهد با حيوانات تفاوت يابد و اين را «كرامتخواهى» ناميدهاند.
كرامت و منزلت انسانى آنگاه محفوظ مىماند كه انسان بر پايه خردمندى و رفتار
عقلانى زيست كند. اين گرايش، انسان را وامىدارد تا از خدا و هستى دركى درست به
دست آورد و در پى آن رفتارى شايسته از خويش نشان دهد. قرآن كريم از همين رو است كه
برخى انسانها را از حيوان پستتر مىشمارد. اين گروه، آناناند كه از قواى ادراكى
خويش بهره نمىگيرند (اعراف/ 179؛ انفال/ 55 و 22). قرآن از اين گذر مىخواهد
انسان را وادارد تا انديشه خويش را به كار بَرَد و به شناخت خدا و ايمان دست يابد
(فرقان/ 44).
3.
حقسپاسى و شكر مُنعم:
انسان
ذاتاً مايل است هر كس را كه بدو احسان مىكند، سپاس بگزارد و نعمت را شكر كند. اين
انگيزه از انگيزههاى توانمندى است كه انسان را مجبور مىسازد تا ولىنعمت خويش را
بازشناسد. متكلّمان مسلمان نيز از ديرباز «شكر منعم» را از انگيزههاى اصلى شناخت
خدا دانستهاند (قواعد المرام فى علم الكلام، 28؛ پيام قرآن، 2/ 35). آياتى از قرآن كه نعمتهاى الهى
را برمىشمارند، در حقيقت مىخواهند اين خواسته درونى انسان را بيدار سازند (زخرف/
14- 9). از امام صادق (ع) نقل كردهاند: «چه زشت است كه از عمر انسان هفتاد يا
هشتاد سال بگذرد و در ملك