بلكه مىبايد از مالك شفاعت- خداوند متعال- شفاعت را تمنّا كرد. بدين
سان، اشكال وهّابيان متوجّه اصل شفاعت نيست؛ بلكه طلب شفاعت از اولياى الهى در
دنيا را روا نمىشمارد و آن را گونهاى عبادت آنان محسوب مىكند.
وهّابيان
بر آناند كه مشركان روزگار جاهليّت نيز به چنين شركى گرفتار بوده و از بتان شفاعت
مىخواستهاند.
پاسخ:
نمىتوان
هر گونه درخواست و تعظيم و خضوع را عبادت دانست. عبادت، آن گاه تحقّق مىپذيرد كه
آدمى، شفيع را خداوند و كارگردان جهان آفرينش به شمار آورد؛ در حالى كه چنين
پندارى به شفاعت مقبول شيعه راه ندارد. در نظرگاه شيعه، شفيعان، مقرّبان درگاه
الهىاند و خود مالك شفاعت نيستند و به خواست و رضاى خداوند شفيع گناهكاران
مىشوند و اين را نمىتوان عبادت پنداشت. كتاب و سنّت به مسلمانان فرمان دادهاند
كه به پيشگاه پيامبر 6 باريابند و از او بخواهند كه برايشان استغفار كند و اين
درخواست، چيزى جز شفاعت نيست. بدين روى، همان گونه كه طلب شفاعت در حال حيات
پيامبر 6 امرى است شرعى و پسنديده، در حال ممات آن پيامبر بزرگ الهى نيز مقبول و
نيك و مؤثّر است. به تصريح قرآن، شرك مشركان حجاز نيز به دليل شفاعتطلبى آنان
نبوده است؛ بلكه بدين روى بوده كه آنان بتان را مىپرستيدند تا از شفاعت آنها برخوردار
گردند.
مشركان،
بتان را مالك شفاعت و صاحب اختيار درگاه الهى در آمرزش گناهان مىدانستند و اين با
طلب شفاعت از اولياى الهى متفاوت است (آيين وهّابيت، 246، 256 و 262).
2.
شفاعت با توحيد ذاتى سازگار نيست.
لازمه
شفاعت اين است كه رحمت شفيع بيشتر و عامتر از رحمت خدا باشد؛ زيرا اگر شفيع
وساطت نكند، خداوند گناهكار را عذاب مىكند. اين محدوديّت رحمت، با توجّه به
عينيّت صفات با ذات، نشانه محدوديّت ذات الهى است و با توحيد ذاتى ناسازگار است.
پاسخ:
شفاعت،
باب رحمتى است كه خداوند بر بندگان خويش گشوده است و شفيعان، واسطه رحمت الهىاند
و در شفاعت مستقل نيستند (مجموعه آثار شهيد مطهّرى، 1/ 244 و 265؛ شفاعت،
232).