زمين را بندگان صالح من به ارث مىبَرَند.» (انبياء/ 105) مضمون اين
آيه در كتاب مقدّس، مزمور 37 به چشم مىآيد (كتاب مقدّس، 856). از اين حقيقت بر مىآيد كه
بخشهايى از زبور هنوز در كتاب مقدّس وجود دارد و از تحريف دور مانده است (تفسير نمونه، 13/ 520). يهوديان و
مسيحيان خود معترفاند كه از 150 مزمور در عهد عتيق، تنها 71 يا 73 مزمور را
مىتوان به داوود (ع) نسبت داد و ديگر مزامير در ساليان ديگر افزوده شدهاند (قاموس كتاب مقدّس، 800- 796؛ تاريخ مختصر اديان بزرگ، 279 و 280). مزامير از
آغاز تا انجام به صورت شعر است و بخش بزرگ آن به دعا و پرستش مىپردازد. مزامير را
نمىتوان مجموعهاى مدوّن از آموزههاى الهيّاتى دانست. الهيّات مزامير، بيشتر بر
حالت اعتراف و مبتنى بر حمد و ثنا است نه نظاممند و استدلالى. از اين رو،
نمىتوان با خلاصه كردن اين الهيّات يا بيان آن به گونه عينى، تصويرى درست از آن
به دست داد. وانگهى، هر گونه جمعبندى مزامير، مشكلاتى بيشتر مىآفريند.
مزامير،
مجموعهاى بزرگ از قطعات مستقل و مختلفى است كه براى اهداف گوناگون و در قرون
متمادى نوشته شدهاند.
فراهم
آوردن تلخيصى از مزامير نه تنها كامل نمىنمايد كه از پارهاى جهات تصنّعى نيز
جلوه مىكند (دائرة المعارف كتاب مقدّس، 196). اين همه،
حكايت از آن دارد كه كتاب زبور فعلى را نمىتوان يك كتاب شريعت و كاملًا آسمانى
پنداشت.
***
زيارت اهل قبور
وقتى
انسان، كسى را از دست مىدهد كه با او پيوندى- خونى، عاطفى، دينى و جز آن- دارد،
پيوسته به مناسبتهاى گوناگون از او ياد مىكند و در بزرگذاشتش مىكوشد. اين بدان
رو است كه مرگ، راه ملاقات جسمانى را بر آنان مىبندد و بازماندگان به ديدار معنوى
بسنده مىكنند، فرد يا افرادى بر سر مزار شخص از دست رفته مىروند و مراسمى به
يادش بر مىگزارند و گرامىاش مىدارند. اندوه در فراق عزيزان و همايش بر سر
مزارشان، سنّتى همگانى است. شايد بتوان آن را از فطرت آدمى دانست و از اين رو، منع
او از اين كار، دشوار است. با اين همه، زيارت