شريعت و مرجع مردم براى راه يافتن به اسلام است. بدين روى، همان سان
كه پيامبر 6 بايد از نيروى عصمت نصيب بَرَد، امام نيز بايد معصوم باشد. اگر
امامت، مكمّل نبوّت است (مائده/ 3)، امام بايد همان وظايف پيامبر را برعهده گيرد و
بدين سان، دلايلى كه بر وجود عصمت در پيامبر پاى مىفشارند، به عصمت امام نيز نظر
دارند. چه بسا كسى بگويد: لازم نيست امام، معصوم باشد؛ زيرا اگر به اشتباه افتد،
كسان ديگر يارىاش مىكنند و از اشتباه آگاهش مىسازند. اين نظر، نادرست است؛ زيرا
كلام به كسان ديگر نقل مىيابد و آنان نيز كسانى مىخواهند تا آگاهشان سازند و اين
دور همچنان پيش مىرود مگر به كسى برسد كه از خطا و اشتباه مصون و معصوم است.
وانگهى،
اگر خطا و اشتباه بر امام روا باشد، مردم بايد او را راه نمايند؛ حال آنكه وظيفه
مردم پيروى از او است نه راهنمايى. از آن رو كه عصمت، حالتى باطنى است و جز خدا و
رسول 6 كسى از آن آگاه نيست، بازشناختن شخص معصوم از طاقت بشر بيرون است. پس
تنها خدا را توان آن هست كه معصوم را به مردم نشان دهد و رسالت خويش را بدو بسپارد
(انعام/ 124). مردم را توانايى و شايستگى اين امر خطير نيست (قصص/ 68؛ كشف المراد، 390؛
راهبرد اهل سنّت به مسألة امامت، 185؛
مجموعه آثار، 4/ 864؛ الالهيّات، 1/
537).
3.
افضليّت:
امام
بايد از همه فضيلتهاى انسانى بيش از مردم نصيب برده و از رذائل اخلاقى پيراسته
باشد. او بايد به نيازمندىهاى امّت از همه كس داناتر باشد و براى برآوردن آنها،
تواناتر. اين ويژگى را «افضليّت امام» مىخوانند. امام را شايسته نيست كه با
ديگران برابر يا از آنان فروتر باشد؛ زيرا برابرى، ترجيح بلامرجّح و باطل است.
تقدّم
فروتر بر فراتر، از نظر عقل قبيح است و قرآن آن را نكوهيده است (يونس/ 35؛ كشف المراد، 392؛
الفوائد البهيّه فى شرح عقائد الاماميّة، 2/ 74؛ انيس الموحّدين، 115).
4.
تنصيص:
از
آنجا كه امامت، لطف خداوند است، بايد تحقّق يابد و چون اين لطف الهى بدون عصمت
ممكن نيست، امام بايد معصوم باشد و از همين روى نيز بايد منصوص باشد. چنان كه
گذشت، مردم را توان بازشناختن عصمت نيست و همان سان كه بازشناختن شخص شايسته