ممكن نيست جسم كهنسالان به روزگار جوانى و خردسالى بازگردد، روح نيز
پس از فعليّت و تكامل، ممكن نيست به مرحله قوّه بازآيد. حال، اگر روح كسى به بدنى
انتقال يابد كه در مرحله جنينى است، ناگزير يكى از دو فرض پيش مىآيد:
اوّل،
روح با همان حالت تكامل يافته به جنين حلول مىكند؛ دوم، روح از كمال خويش باز آيد
و آنگاه به جنين حلول كند. هر دو فرض مستلزم محال است. در فرض نخست، اتّحاد روح
تكامل يافته با جنينى لازم مىآيد كه در مرحله استعداد و قوّه است و اين مستلزم
اتّحاد دو امر متضاد- يعنى قوّه و فعل- است. در فرض دوم، روح كمالات خويش را از كف
مىدهد و از فعليّت به قوّه بازمىآيد و اين، با حركت جوهرى ناسازگار است (اسفار، 9/ 205 و 206). ب. وقتى روح به بدنى ديگر حلول مىكند، براى خاطرات
آدمى يكى از دو حالت پيش مىآيد: يا همچنان همراه اويند و يا به فراموشى رفتهاند.
اگر بپذيريم كه انسان در جسم بعدى نيز خاطرات پيشين را با خود دارد، در جهان واقع
مصداقى براى آن نمىتوانيم يافت؛ زيرا تا كنون كسى به صورت يقينى مدّعى نشده است
كه پيشتر در جسمى ديگر زندگى كرده است. اگر بپذيريم كه روح آدمى در جسم بعدى
خاطرات خويش را از كف مىدهد، دچار نقض غرض مىشويم؛ زيرا چنان كه گذشت، غرض از
تناسخ اين است كه آدمى كيفر و سختى و تنبيه بيند و به خود آيد و خود را پاك كند.
روشن است كه اين غرض براى كسى كه گذشته خويش را فراموش كرده است، حاصل نمىآيد.
چگونه ممكن است كسى كه خاطرهاى از گذشته ندارد، متنبّه شود؟! (گوهر مراد، 175)
***
توبه: بازگشتن از گناه
واژه
«توبه» به معناى بازگشتن است؛ ولى در اصطلاح دينى، عبارت از پشيمانى و ترك گناه و
بازآمدن به سوى خداوند است. كسى را كه توبه مىكند، «تائب» مىخوانند. توبه
شرطهايى دارد؛ از جمله آنكه تائب تصميم گيرد ديگر گناه نكند (المحجّة البيضاء فى تهذيب الاحياء،
7/ 62).
توبه،
در روايات شيعه، از بهترين شفيعان انسان و يكى از ابواب رحمت