برداشتهاى متفاوت از متون دينى است؛ مانند قرآن و سنّت در آيين
اسلام، عهد عتيق در آيين يهود،
عهدين در مسيحيّت، اوپانيشادها در هندو و اوستا در
آيين زردشت. تكثّر قرائت به معناى پلوراليسم دينى نيست؛ زيرا اين نظريّه به كثرت
برداشتها از دينى واحد نظر دارد و پلوراليسم دينى به كثرت اديان (كلام جديد، 149). بنابر نظريّه تكثر قرائت، دين
داراى قرائت رسمى واحد نيست و قرائتهايى متعدّد مىپذيرد و جدا از قرائت رسمىِ
عالمان دينى، قرائتهاى ديگر نيز وجاهت و اعتبار دارند و نمىتوان آنها را خطا
پنداشت ( «صراطهاى مستقيم»،
كيان، 36/ 4؛ قبض و بسط تئوريك شريعت، 97؛ نقدى بر قرائت رسمى از دين، 14؛ هرمنوتيك كتاب و سنّت، 33).
تاريخچه:
كليساى
اروپا قرنها قرائت واحدى را به عنوان معرفت دينى به مردم عرضه مىكرد و چنين
مىنمود كه وحى آسمانى همين است و ريشه در كتاب مقدّس دارد؛ امّا مسيحيان خود مىدانند كه
اناجيل، آن وحىاى نيست كه بر عيسى (ع) فرود آمده، بلكه گردآورده حواريون
است. كليسا معتقد است كه حواريون از معنويتى ويژه بهرهمند بودهاند و اناجيل بدانان الهام شده است و بدين سان، كتاب مقدّس، در حكم وحى است (دائرة المعارف كتاب مقدّس، 5). از آن رو كه
مضمون اناجيل، جنبه تاريخى دارد و در حقيقت، زندگى
نامه حضرت مسيح (ع) بوده، از قوانين اجتماعى و معارف زندگى نصيب نبرده است، كليسا
براى جبران اين كاستى آميزهاى از انديشههاى رايج و رهاوردهاى علمى را فراهم
آورده كه پايههاى آن بيشتر بر افكار فيلسوفان يونان- به ويژه ارسطو- بنا شده و
اين مجموعه را به عنوان آموزههاى دين مسيح (ع) معرّفى كرده است. اعتقاد به اين
مجموعه از نظر كليسا واجب است و تخلّف از آن مايه كفر و ارتداد محسوب مىگردد. پس
از بطلان برخى نظريّههاى ارسطويى و بطلميوسى و پيدايى كشفيّات جديد علمى، كليسا
نخست راه مقاومت در پيش گرفت و حتى برخى دانشمندان را به شكنجه و اعدام و يا توبه
محكوم كرد؛ امّا سرانجام، مقاومت را بىفايده دانست و در پى چاره برآمد و راههاى
متعدّدى را آزمود. يكى از اين راهها نظريّه تكثّر قرائت دينى بود. كليسا اعلام
كرد