responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : تاريخ زندگانى امام عسگرى(ع) نویسنده : رفیعی، علی    جلد : 1  صفحه : 14
كه براى آن بزرگواران برشمرديم، در وجود اين امام عزيز نيز متجلّى است.
«قطب راوندى» تمامى فضايل اخلاقى امام (ع) را در يك جمله خلاصه كرده، مى‌نويسد:
اخلاق او، اخلاق رسول خدا (ص) بود. «1» آنچه در زير يادآور مى‌شويم، نمونه‌هايى از فضايل اخلاقى آن حضرت است كه در زندگى آن گرامى پيش آمده و در صفحات تاريخ ثبت شده است.
الف- ترس از خدا «شبلنجى» به نقل از «درر الاصداف» مى‌نويسد:
روزى بهلول امام عسكرى (ع) را- كه كودك خردسالى بود- ديد كه در كنارى ايستاده و گريه مى‌كند و كودكان ديگر مشغول بازى هستند. وى گمان كرد كه گريه امام (ع) به خاطر چيزى است كه در دست بچه‌هاست؛ از اين رو، به امام (ع) رو كرد و گفت: بيا براى تو هم چيزى بخرم تا با آن بازى كنى.
- ما براى بازى آفريده نشده‌ايم.
- پس براى چه آفريده شده‌ايم؟
- براى (كسب) دانش و بندگى خدا.
- از كجا چنين چيزى مى‌گويى؟
- از قرآن، آنجا كه مى‌فرمايد: «أفَحَسِبْتُمْ أَنَّما خَلَقْناكُمْ عَبَثاً وَ أَنَّكُمْ الَيْنا لا تُرْجَعُونَ» «2» آيا مى‌پنداريد كه ما شما را بيهوده آفريديم و شما به سوى ما بازگردانده نخواهيد شد!؟
بهلول از سخنان حكيمانه طفل خردسال حيرت زده شده، از امام (ع) خواست تا او را موعظه كند. امام (ع) اشعار پند آميزى براى او خواند؛ سپس به رو، برزمين افتاد و مدهوش گشت.
چون به هوش آمد، بهلول- كه سخت شگفت زده شده بود- پرسيد تو را چه شده است؛ تو كه هنوز خردسالى و بى گناه!؟ فرمود: از من دورشو، مادرم را ديدم كه با چوبهاى درشت آتش مى‌افروخت، ولى شعله‌ور نگشت، مگر با چوبهاى ريز و من بيم آن دارم كه از هيزمهاى‌

نام کتاب : تاريخ زندگانى امام عسگرى(ع) نویسنده : رفیعی، علی    جلد : 1  صفحه : 14
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست