وقتى به جبهه مىروم، تا مدتى روحيّه [ام] قوى مىشود. قدرت خدا در جبههها است، هركس مىخواهد خدا و دست خدا را ببيند، به جبههها برود. [1]
ايشان حتى اظهار تمايل مىكرد تا آموزش نظامى ببيند و آنگاه در خطوط مقدم، نبرد كند:
باور كنيد اگر من دستم رعشه نداشت، چند روزى براى اسلحهآموزى مىرفتم و با كمال افتخار مانند حبيببن مظاهر آنجا در راه اسلام كشته مىشدم. [2]
آية اللّه اشرفى در راه خدمت به رزمندگان و جبهه خستگىناپذير بود؛ هنگامى كه در برنامۀ روزانهاش ساعاتى براى استراحت منظور مىشد، معترض بود كه چرا براى اين ساعات من برنامه نگذاشتيد؟ و وقتى گفته مىشد شما به استراحت هم نياز داريد، پاسخ مىداد:
امروز جاى استراحت نيست، مگر نمىبينى امام دائماً صحبت مىكنند و پيام مىفرستند و لحظهاى استراحت ندارند. [3]
صبح روز عمليات مسلمبن عقيل، نزديك طلوع آفتاب كهعدّهاى ازرزمندگان مشغول نماز و دعا بودند، ناگهان يك گلولۀ توپ در چند مترى چادر شهيد اشرفى و ديگر شخصيتها فرود آمد و يك خودرو آتش گرفت. فرماندهان حاضر در منطقه پيام دادند كه چون منطقه شناسايى شده و هر لحظه احتمال خطر هست، بايد ايشان سريعاً منطقه را ترك كند، امّا آن شهيد عزيز در پاسخ فرمود:
من از اين محل نمىروم و آمادۀ هرگونه مسألهاى هستم، زيرا خون من
[1] . محراب خونين باختران، محمد اشرفى اصفهانى، ص 99.
[2] . عروج به ملكوت در مهر خون، ص 205.
[3] . محراب خونين باختران، ص 105.