در حكم حضرت امام به آية اللّه خامنهاى، رئيس جمهور وقت، آمده است:
نظر به نقش مؤثر و مهم نيروهاى مسلّح جمهورى در دفاع از كشور و جمهورى اسلامى و لزوم اهتمام و اشراف هرچه بيشتر و همهجانبه به آنها و با توجّه به تعهّد و بصيرت و علاقۀ جنابعالى به امور اين نيروها، به آن جناب مأموريت مىدهم كه از طرف اينجانب كليۀ اقدامات لازم را براى تمشيت امور ارتش و سپاه انجام داده و اهمّ امور را به اينجانب گزارش دهيد. [1]
آية اللّه هاشمى در بارۀ آن ايّام مىگويد:
پس از اينكه بنىصدر رفت و امكان انسجام نيروهاى ارتش و سپاه فراهم شد، به اين نتيجه رسيديم كه مىبايست كسى فرمانده جنگ باشد. من آيةاللّه خامنهاى را پيشنهاد كرده بودم، امّا به خاطر ناراحتى دست ايشان و به علاوه اينكه رئيس جمهور هم بودند، نمىتوانستند زياد در جبهه باشند، ولى من در مجلس بودم و سخنگوى شوراى عالى دفاع و نمايندۀ امام در آن شورا، برايم روشن بود كه بهتر مىتوانم در جنگ باشم. لذا، آن موقع من در جنگ فعّال بودم و با اينكه فرمانده نبودم، ولى با دوره فرماندهى فرقى نداشت. ما در دوره جديد، عمليات را از دارخوين شروع كرديم و به عمليات شكست حصر آبادان، چند عمليات كوچك و فتحالمبين و سرانجام به فتح خرمشهر رسيديم، چون به سرعت عمل مىكرديم. [2]
سردار سرلشكر رضايى، در بارۀ حكم حضرت امام به آية اللّه هاشمى در فرماندهى عالى جنگ مىگويد:
پس از عمليات والفجر 1 بحث شد و سپاه بر تشكيل دو قرارگاه و انجام عمليات
[1] . صحيفۀ امام، ج 15، ص 397.
[2] . حقيقتها و مصلحتها، گفتگو با هاشمى رفسنجانى، مسعود سفيرى، ص 89،92 و 130.