responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : عوامل معنوی و فرهنگی دفاع مقدس (ج2) نویسنده : سنگری، محمدرضا    جلد : 1  صفحه : 92

سخت‌تر مى‌شد. بايد ساعت دو و سه نيمه‌شب برمى‌خاستى و مى‌رفتى كنار آب و لباس‌هاى خيس غوّاصى را مى‌پوشيدى. [1]

ادامۀ آموزش در رود بهمن‌شير دنبال شد. روزگار سختى بود. در نيمه‌هاى شب، در سرماى استخوان پوك‌كن جنوب بايد برمى‌خاستيم و لباس‌هاى خيس و يخ‌زده را بر تن مى‌كرديم و وارد آب مى‌شديم. خوب يادم هست وقتى كارمان تمام مى‌شد و از آب بيرون مى‌آمديم، نمى‌توانستيم زيپ لباس‌هايمان را باز كنيم. يك‌شب بعد از اين كه لباس‌هاى غوّاصى را درآورديم و خودمان را شستيم، نتوانستم لباس‌هاى بسيجى‌ام را بپوشم؛ دستانم يخ زده بود. [2]

كار آموزش شب و روز نمى‌شناخت. همه‌اش توى آب بوديم. فين مى‌زديم و با موج و آب دريا دست و پنجه نرم مى‌كرديم. قايق‌ها سوارمان مى‌كردند و مى‌بردند وسط دريا. ساحل را در توده‌اى از مه مى‌ديديم. مى‌پريديم توى آب و حركت مى‌كرديم طرف ساحل. دو ساعت، سه ساعت، چهار ساعت فين مى‌زديم تا مى‌رسيديم. از خستگى مى‌افتادم توى ساحل؛ استراحتى بود و دوباره حركت. در آن روزها احساس مى‌كرديم با ماهى‌هاى دريا آشناتر از مردم روى كرۀ خاكى هستيم. [3]

روزهاى آخر آموزش بود. نيروهاى گردان غوّاصى در چوبيده مستقر بودند. شب و روز توى آب بودند و آموزش مى‌ديدند. برج ده بود و سرما و سوز سرد بيداد مى‌كرد. شايد صدبار عرض بهمن‌شير را مى‌رفتند و مى‌آمدند. طورى كه وقتى از آب مى‌آمدند بيرون، نمى‌توانستند انگشتان دستشان را تكان دهند.


[1] . پل چوبى، ص 188.
[2] . همان، ص 201.
[3] . همان، ص 236.
نام کتاب : عوامل معنوی و فرهنگی دفاع مقدس (ج2) نویسنده : سنگری، محمدرضا    جلد : 1  صفحه : 92
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست