نام کتاب : عوامل معنوی و فرهنگی دفاع مقدس (ج2) نویسنده : سنگری، محمدرضا جلد : 1 صفحه : 67
روح صفا و اخلاص آنچنان فضاى جبههها را پر كرده بود كه رزمندگانتعمّد داشتند كارهاى ديگران را نيز بدون آن كه متوجه شوند، انجام دهند. رزمندهاى مىگويد:
قبل از عمليّات كربلاى 4 بچّهها مشغول گذراندن دورۀ غوّاصى براى عمليّات بودند و هر زمان كه براى تمرين در رودخانۀ دزفول از چادرهايشان بيرون مىرفتند، در برگشت مىديدند تمام ظرفهاى غذا شسته [شده] و مرتب در جاى خود قرار دارد و چادرها مرتب و نظافت شده است. گاهى حتى فانوسها و بخارىها نيز پر از نفت است؛ بهطورى كه وقتى بچّهها در آن هواى سرد از شنا برمىگشتند، با بخارىهاى آماده مواجه مىشدند. بانى اين كارها شهيد كريم صياح بود كه بهعلّت وضعيّت جسمانىاش از شركت در دوره معذور بود و خداوند هم در عوض اين اخلاص، به او نعمت شهادت در خاكريزهاى شلمچه را عنايت فرمود. [1]
و سرانجام، رشد و تناورى درخت اخلاص در باغ جان رزمندگان بدانجا رسيده بود كه مصرّانه از خداوند متعال مىخواستند تا در زمرۀ مفقودان قرارشان دهد و به شهر و ديارشان باز نگرداند! اينان مىخواستند همهچيز خود، حتى جسم خاكى و نام و نشان را نيز نثار راه دوست نمايند. پايانبخش اين بحث، بيان نمونههايى از اين خواستهها است:
من خيلى دوست داشتم كه در اين عمليّات شهيد شوم و جسدم در كنار مفقودين بماند و جنازهام برنگردد. واللّه آرزوى ديرينهام نيز همين بوده كه اگر شهيد بشوم، سرگذشتى از زندگى من و نشانهاى از جنازۀ من و يا هيچ خبرى از اين كه زنده يا مرده هستم برنگردد. [2]