responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : سرداران صدر اسلام(ج3) نویسنده : جمعی از نویسندگان    جلد : 1  صفحه : 130
من همراه مالك بن كعب بودم. هنگامى كه نعمان بن بشير (از ياران معاويه) با دوهزار سوار بر ما يورش آورد، در حاليكه مابيش از صد نفر نبوديم. مالك به ما گفت: در ده با آنها بجنگيد، ديوارها را پشت خود قرار دهيد و خود را به هلاكت نيندازيد، و بدانيد كه خداى تعالى ده نفر رابر صد نفرو صد نفر را بر هزار نفر يارى خواهد كرد، واندك را بر بسيار پيروز خواهد ساخت. آنگاه گفت: نزديكتر به ما در اينجا از شيعيان على (ع) و ياران و كارگزارانش، قرظة بن كعب ومخنف بن سليم مى‌باشند تو سريعاً به نزد آنان برو و حال ما را بيان كن و بگو تا آنجا كه مى‌توانند ما را يارى دهند من شتابان روبه رفتن نهاده و او را در حال تيراندازى ترك كردم. نخست نزد قرظة بن كعب رفتم و از او كمك خواستم، گفت: من خراج گيرم، با من كسى نيست به كمك شما بفرستم. رفتم تا به نزد مخنف رسيدم و به او گزارش نمودم. وى عبدالرحمن بن مخنف را با پنجاه سوار به همراه من فرستاد، مالك بن كعب و همراهانش تا عصر جنگيده بودند، ما وقتى بدانها رسيديم كه غلاف شمشيرهاى خود را شكسته وآماده مرگ و شهادت بودند اگر دير رسيده بوديم، همه ايشان شهيد شده بودند.
همين كه شاميان ما را ديدند كه به يارى مالك آمده‌ايم عقب نشستند و از اطراف ده بالا رفتند، مالك و يارانش نيز وقتى ما را ديدند نيرو گرفتند و بر دشمن يورش بردند تا همه را از آبادى دور كردند.
ما با دشمن درگير شديم و سه نفر را كشتيم. آنها خود را از ما دور كردند وگمان بردند كه مددى در پشت سر داريم، و اگر مى‌دانستند كه جز ما كسى نيست بر ما حمله مى‌بردند و ما را نابود مى‌كردند. تا اين كه شب ميان ما و آنها جدايى انداخت و آنها به سرزمين خود باز گشتند.


نام کتاب : سرداران صدر اسلام(ج3) نویسنده : جمعی از نویسندگان    جلد : 1  صفحه : 130
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست