نام کتاب : پژوهشى پيرامون شهداى كربلا نویسنده : جمعی از نویسندگان جلد : 1 صفحه : 398
بزرگان قبيلهاش بود. «1» پس از امتناع امام حسين عليه السلام از بيعت با يزيد و آمدن به مكه، او تصميم گرفت امام را يارى كند و بدين منظور از پسران خود نيز دعوت كرد كه دو تن از آنان به نامهاى عبدالله و عبيدالله، دعوت وى را پاسخ گفتند. او در خانه ماريه، دختر سعد، كه محل اجتماع و گفت و گوى شيعيان بصره بود، تصميم خود را آشكار كرد و از آن جا كه راهها زير نظر مأموران حكومت بود، دوستانش خطر دستگير شدن را به وى ياد آور شدند؛ ولى او بر تصميم خود استوار ماند و همراه دو پسرش و تنى چند از شيعيان، از شهر خارج شد و از بيراهه، خود را به ابطح در نزديكى مكه رسانيد. وى پس از رسيدن به منزل، لختى آسود و براى زيارت امام حسين عليه السلام به سوى منزل آن حضرت روانه شد. از سوى ديگر خبر آمدن يزيد بن ثبيط به امام عليه السلام رسيد. حضرت براى ديدار او به منزلگاهش رفت؛ و چون او را نديد در آن جا ماند. يزيد پس از جست و جو خبردار شد كه حضرت به منزل وى رفته است از اين رو بازگشت و چون امام عليه السلام را آن جا ديد [بسيار شادمان شد] و اين آيه را خواند: بِفَضْلِ اللَّهِ وَ بِرَحْمَتِهِ فَلْيَفْرَحوا ... «2» به فضل و رحمت خداوند، بايد خوشحال شوند. او پس از سلام، نزد حضرت نشست و هدف از آمدن خود را باز گفت؛ و امام عليه السلام در حق او دعا فرمود. وى سپس به كاروان امام حسين عليه السلام پيوست «3» و همراه حضرت بود تا در روز عاشورا، كه در مبارزه تن به تن به شهادت رسيد «4». در زيارت ناحيه درباره او چنين آمده است: السَّلام على زيد بن ثبيت القيسى «5» در زيارت رجبيه نيز بر او درود فرستاده شده است «6».
نام کتاب : پژوهشى پيرامون شهداى كربلا نویسنده : جمعی از نویسندگان جلد : 1 صفحه : 398