responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : پژوهشى پيرامون شهداى كربلا نویسنده : جمعی از نویسندگان    جلد : 1  صفحه : 396

را به كربلا رساند و به آن حضرت پيوست. «1» روز عاشورا چون آتش جنگ شعله‌ور گرديد او به ميدان رفت و به قول برخى چنين رجز خواند:
أَغْشاكُمْ ضَرْباً بِحَدِّ السَّيْفِ لِأَجْلِ مَنْ حَلَّ بِأَرْضِ الْخَيْفِ‌
بِقُدْرَةِ الرَّحمنِ رَبِّ الْكَيْفِ أَضرِبُكُمْ ضَرْباً بِغَيْرِ حَيْفِ «2»
شمشير برّان را بر شما فرود آوردم به خاطر آن كسى كه در سرزمين خيف منزل نموده بود. با نيروى پروردگار هستى، ضربتى بى‌باكانه بر شما مى‌زنم.
آنگاه مشغول نبرد شد، پس از به هلاكت رساندن شمارى از دشمن خود نيز به فيض شهادت نايل آمد. «3» نامش در زيارت ناحيه نيامده است.
يحيى حرّانى «4»
نام او در منابع كهن ديده نمى‌شود. ولى به گفته مؤلّف روضة الشهداء، يحيى، ساكن حّران «5» و يهودى بود «6». چون كاروان اسيران كربلا در مسير كوفه به شام به اين مكان رسيد، يحيى كه در قلعه‌اى، بالاى كوه مى‌زيست براى تماشاى آنان و سرهاى بريده شهيدان به آنجا آمد، سر مبارك سيد الشهدا عليه السلام را ديد كه لب‌هايش مى‌جنبيد. وقتى نزديك رفت و گوش فرا داشت چنين شنيد:
«وَ سَيْعلَمُ الَّذينَ ظَلمُوا أَىَّ مُنْقَلَبٍ يَنْقَلِبُونَ» «7»
آنها كه ستم كردند به زودى مى‌دانند كه باز گشتشان به كجاست.
با شنيدن اين آيه شگفت زده شد و پرسيد: اين سر از كيست؟ پدر و مادرش چه نام دارند؟ پاسخ دادند: پدر او على عليه السلام و مادرش فاطمه دختر رسول خدا صلى الله عليه و آله است. يحيى‌


نام کتاب : پژوهشى پيرامون شهداى كربلا نویسنده : جمعی از نویسندگان    جلد : 1  صفحه : 396
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست