نام کتاب : پژوهشى پيرامون شهداى كربلا نویسنده : جمعی از نویسندگان جلد : 1 صفحه : 395
وَ مُهاجِرين مُخَضِّبينَ رِماحَهُمْ تَحْتز الْعَجاجَةِ مِنْ دَمِ الْكُفَّارِ خُضِبَتْ عَلى النَّبِىِّ مُحَمَّدٍ وَالْيَوْمَ تُخْضَبُ مِنْ دَمِ الفُجَّارِ خانُوا حُسَيْناً وَ الْحَوادِثُ حُمَّةً وَ رَضُوا يَزيداً وَ الرِّضا فى النَّارِ فَالْيَوْمَ نُشْعِلُها بِحَدِّ سُيُوفِنا بِالْمَشْرَفِيَّةِ وَ الْقَنَا الْخَطَّارِ هَذا عَلى بْنِ الْاوْيس فَرْضٌ واجِبٌ وَ الْخَزْرَجِيَّةِ وفِتْيَةِ النجَّارِ «1» ابن سعد و پسرش از رو به رو شدن با سواران مهاجرين و انصار نزديك است خفه شوند. انصار و مهاجرين، نيزهشان در گرد و غبار جنگ از خون مردم بىدين رنگين بوده است. نيزه آنها در زمان پيغمبر صلى الله عليه و آله [از خون بىدينان] رنگين شده. و امروز نيز از خون ناپاكان رنگين مىشود. با حسين عليه السلام پيمان شكنى كردند و يزيد را از خود راضى نمودند؛ راضى كننده يزيد در آتش است. امروز با نيزه و شمشيرهاى بّران، آتش را در ميان اينان شعلهور مىسازيم. شعلهور ساختن آتش جنگ بر اوس و خزرج و جوانان بنى نجّار نيز لازم و واجب است. «2» وى پس از نبردى دليرانه و به هلاكت رساندن شمارى از دشمن، خود نيز به فيض شهادت نايل آمد. «3» يحيى بن هانى يحيى فرزند هانى بن عروه مرادى و مادرش روعه «4» يا رويحه «5» بنت عمر (خواهر عمرو بن حجّاج زبيدى) است. وى پس از شهادت مسلم و هانى از ترس ابن زياد فرار كرده و نزد قبيله خويش پنهان شد. چون از آمدن امام حسين عليه السلام به كربلا با خبر شد. خود
نام کتاب : پژوهشى پيرامون شهداى كربلا نویسنده : جمعی از نویسندگان جلد : 1 صفحه : 395