responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : دانشنامه کلام اسلامی نویسنده : جمعی از محققین    جلد : 1  صفحه : 94
اهل بيت
اهل بيت در لغت: از سخنان لغت شناسان به دست مى آيد كه اهل بر نوعى رابطه و پيوند ميان يك انسان با انسان يا چيز ديگرى دلالت مى كند ، همسر يك مرد اهل وى مى باشد ، چنان كه نزديك ترين افراد به او نيز اهل او هستند ، امت هر پيامبرى اهل او به شمار مى روند. ساكنان خانه يا شهر و آبادى ، اهل خانه يا شهر و آبادى اند. پيروان هر دين و آيينى اهل آن دين اند. فرد يا افرادى كه دانش و هنر و حرفه اى را دارند ، اهل آن دانش و هنر و حرفه محسوب مى شوند. (معجم المقاييس فى اللغة ، ج1 ص93 ; المصباح المنير ، ج1 ، ص37 ; لسان العرب ، ج1 ، ص186 ; اقرب الموارد ، ج1 ، ص23 ; المفردات فى غريب القرآن ، ص29 ; المعجم الوسيط ، ج1 ، ص31) بنابراين ، اهل بيت در لغت به معناى ساكنان يك خانه است ، ولى در عرف مسلمانان معناى خاصى دارد كه بيان خواهد شد. (المفردات فى غريب القرآن ، ص29).
واژهآل نيز در اصلاهل بوده است ، حرف هاء به همزه و سپس به الف تبديل شده است (لسان العرب ، ج1 ، ص186). كاربرد واژه آل از واژه اهل محدودتر است ، زيرا آل به زمان و مكان و حرفه و مانند آن اضافه نمى شود. و به انسان اختصاص دارد ; در مورد انسان نيز تنها به انسان هايى كه جايگاه ويژه اى اعم از مثبت يا منفى دارند ، اضافه مى شود مانند: آل ابراهيم ، آل عمران ، آل فرعون (المفردات ، ص30).
اهل بيت در قرآن: كلمه اهل بيت در قرآن در سه آيه به كار رفته است: يكى در آيه73سوره هود كه مربوط به حضرت ابراهيم (عليه السلام و همسر اوست. فرشتگان ، خطاب به همسر ابراهيم گفتند: (رَحْمة اللّه وبركاته عليكم أهل البيت إنّه حميد مجيد) ; رحمت خدا و بركات او بر شما خاندان باد بى گمان او ستوده اى بزرگوار است. ديگرى در آيه 12 قصص كه مربوط به خاندان موسى (عليه السلام است. خواهر حضرت موسى (عليه السلام) به درباريان گفت: (هل أدلّكم على أهل بيت يكفلونه لكم) ; آيا شما را بر خانواده اى راهنمايى كنم كه براى شما از وى سرپرستى كند: آيا شما را به خانواده اى راهنمايى كنم كه اين كودك (موسى) را براى شما نگهدارى مى كنند. و سوم در آيه 33 سوره احزاب كه به آيه تطهير معروف است. خداوند خطاب به پيامبر و خاندان او فرموده است: (إِنّما يُريد اللّه ليذهب عنكم الرِّجس أهل البيت ويطهّركم تطهيراً) ; خدا فقط مى خواهد آلودگى را از شما خاندان بزدايد و شما را پاك و پاكيزه گرداند، درباره اين كه مقصود از اهل بيت در آيه چه كسانى اند اقوال مختلفى مطرح شده است. ديدگاه مورد قبول شيعه و جمع كثيرى از اهل سنت اين است كه مقصود اهل كساء مى باشد ، يعنى پيامبر (صلى الله عليه وآله وسلم ، على ، فاطمه ، حسن و حسين (عليهم السلام) (ر.ك: مدخل آيه تطهير).
اهل بيت در روايات: واژه اهل بيت در احاديث نبوى چهار كاربرد مختلف دارد كه مى توان آنها را كاربردهاى: اعم ، عام ، خاص و أخصّ ناميد. كاربرد اعم آن كسانى كه هيچ گونه پيوند خويشاوندى نسبى يا سببى با پيامبر ندارند را شامل مى شود. آنان مسلمانانى اند كه در پيروى از پيامبر (صلى الله عليه وآله وسلم) صادق و ثابت قدمند. چنان كه پيامبر (صلى الله عليه وآله وسلم سلمان فارسى (مناقب ابن شهرآشوب ، ج1 ، ص85 ; الصواعق المحرقة ، ص281)وابوذر غفارى (مكارم الاخلاق ، ص459) را از اهل بيت به شمار آورده است ، در برخى روايات اهل بيت بر افراد ديگرى نيز اطلاق شده است كه اسامة بن زيد (الصواعق المحرقة ، ص281) و واثلة بن اسقع (تفسير طبرى ، ج22 ، ص12) از آن جمله است.
كاربرد عام اهل بيت همه خويشاوندان نسبى پيامبر (صلى الله عليه وآله وسلم) را دربرمى گيرد ، كسانى كه صدقه واجب (زكات) بر آنان حرام شده است. (صحيح مسلم ، ج4 ، ص1873 ، باب فضائل على بن ابوطالب ، حديث7).در حديث ديگرى ، تعبير اهل بيت در خصوص عباس عموى پيامبر و فرزندان او به كار رفته است (الصواعق ، ص281).
كاربرد خاصّ اهل بيت مربوط به همسران پيامبر (صلى الله عليه وآله وسلم) است. بدون شك ، همسران پيامبر (صلى الله عليه وآله وسلم) مطابق معناى لغوى و عرفى ، اهل بيت پيامبرند ، مقصود از بيت در اين جا ، بيت سُكنى (محل سكونت) است ، نه بيت نَسَب يا نبوت. در يكى از احاديث مربوط به شأن نزول آيه تطهير (احزاب:33) آمده است كه ام سلمه به پيامبر (صلى الله عليه وآله وسلم) گفت:آيا من نيز از اهل البيت هستم ، پيامبر ، پاسخ داد: آرى. (المسند ، ج18 ، ص258). گفتنى است كه در ساير احاديثى كه از امّ سلمه نقل شده ، پيامبر (صلى الله عليه وآله وسلم به پرسش امّ سلمه از او كه آيا من از اهل بيت يعنى كسانى كه آيه تطهير در مورد آنان نازل شده ، هستم؟ پاسخ مثبت نداد. ولى ميان اين دو دسته روايات منافاتى نيست ، زيرا آن روايات مربوط به قبل از نزول آيه تطهير در حق اهل بيت و پيش از دعاى پيامبر (صلى الله عليه وآله وسلم) در حق آنان است ، و اين حديث ، مربوط به پس از نزول آيه تطهير و دعاى پيامبر (صلى الله عليه وآله وسلم) در مورد اهل بيت است. (مشكل الآثار ، ج1 ، ص335 ; الصواعق ، ص281).
كاربرد أخصّ اهل بيت به گروهى از خاندان پيامبر (صلى الله عليه وآله وسلم) اختصاص دارد كه از ويژگى عصمت برخوردارند. مصداق آن در روايات مربوط به آيه تطهير و آيه مباهله ، اصحاب كساء (على ، فاطمه ، حسن و حسين (عليهم السلام) ) است ( مدخل آيه تطهير ; مشكل الآثار ، ج1 ، ص332ـ 339 ; الصواعق المحرقه ، ص281). و در احاديثى مانند حديث ثقلين ، حديث سفينه و مانند آنها كه بر وجود اهل البيت در همه زمان ها دلالت دارد ، علاوه بر اصحاب كساء ، امامان معصوم از دودمان امام حسين (عليه السلام) مى باشد. توضيح آن پس از اين خواهد آمد.
شمس الدين سخاوى مصرى از كسانى است كه به كاربردهاى مختلف اهل البيت در احاديث نبوى توجه كرده است. وى گفته است: اهل البيت دو كاربرد اعمّ و اخصّ دارد. كاربرد اعمّ آن همسران پيامبر ، خويشاوندان نسبى اوكسانى كه صدقه (زكات) بر آنان حرام شده است و صحابه اى چون سلمان كه در پيروى از پيامبر (صلى الله عليه وآله وسلم صادق بودند را شامل مى شود. و كاربرد اخصّ آن به كسانى كه آيه تطهير در شأن آنان نازل شده است (اصحاب كساء) اختصاص دارد (الصواعق ، ص281).
در احاديث امامان اهل بيت (عليهم السلام) نيز اهل بيت در سه معنا بكار رفته است:كاربرد عامّ كه مؤمنان راستين را شامل مى شود چنان كه امام صادق فرموده است:هر كس پرهيزكار و صالح باشد از ما اهل بيت است (دعائم الإسلام ، ج1 ، ص62). امام (عليه السلام به دو آيه از قرآن كريم بر اين معنا استشهاد كرده است: (ومن يتولّهم منكم فإنّه منهم) ; و هر كس از شما آنها را به دوستى گيرد، از آنان خواهد بود (مائده:51) ، (فمن تبعنى فإنّه منّى) ; پس هر كه از من پيروى كند، بى گمان او از من است (ابراهيم:36).
كاربرد خاصّ آن به خويشاوندان پيامبر (صلى الله عليه وآله وسلم) اختصاص دارد. چنان كه اميرالمؤمنين فرموده است:هرگاه در جنگ با دشمنان اسلام ، كار سخت مى شد و مردم از مقابله با دشمن خوددارى مى كردند ، پيامبر (صلى الله عليه وآله وسلم) اهل بيت خود را به كارزار مى فرستاد ، عبيدة بن حارث در جنگ بدر ، حمزه در احد و جعفر طيّار در جنگ موته به شهادت رسيدند (نهج البلاغه ،نامه9). و كاربرد اخصّ آن به آن دسته از خويشاوندان پيامبر (صلى الله عليه وآله وسلم) اختصاص دارد كه از مقام و منزلت ويژه اى برخوردارند و گفتار و رفتار آنان ملاك حق و راهنماى حقيقت است. چنان كه اميرالمؤمنين (عليه السلام) فرموده است:به اهل بيت پيامبرتان بنگريد و به سمت و سوى حركت آنان ملتزم باشيد و از آنان پيروى كنيد ، زيرا آنان هرگز شما را از مسير هدايت خارج نكرده و به گمراهى باز نمى گردانند ، نه از آنان پيشى بگيريد كه گمراه خواهيد شد ، و نه از آنان فاصله بگيريد كه هلاك خواهيد شد (نهج البلاغه ، خطبه97). امام حسن مجتبى (عليه السلام) خطاب به اهل عراق فرمود:ما اهل بيتى هستيم كه خداوند آيه مباركه تطهير (احزاب:33) را درباره آنان نازل فرموده است (تفسير ابن كثير ، ج5 ، ص458). روايات در اين خصوص بسيار است.
از كاربردهاى چهارگانه اهل بيت در روايات اسلامى ، دو كاربرد اخير متداول است و هرگاه اهل بيت بدون قرينه به كار رفته باشد ، يكى از آن دو مقصود است ، و اصطلاح رايج در مورد اوّل اصحاب و در مورد دوم ، ازواج است. بدين جهت در مجامع حديثى و در باب فضايل اصطلاح اصحاب ، ازواج و اهل بيت به صورت جداگانه مطرح شده اند. از دو معناى اخير ، در كتاب هاى شيعه ، معناى دوم رايج تر است و هرگاه اهل بيت بدون قرينه مطرح شود ، معناى اخصّ آن مقصود است ، و مباحث بعدى اين نوشتار ناظر به همين معناست.
عصمت اهل بيت
بارزترين ويژگى اهل بيت به معناى أخصّ آن ، عصمت است. اين ويژگى از آيه تطهير به روشنى به دست مى آيد ، زيرا در اين آيه از اهل بيت به عنوان كسانى ياد شده است كه خداوند اراده كرده است هرگونه پليدى را از آنان دور سازد. كلمه إنّما كه از ادوات حصر است ، و روايات شأن نزول بيانگر اين است كه اين مسئله از ويژگى هاى اهل بيت است ، و به آنان اختصاص دارد ، بنابراين ، نمى توان اراده در آيه را اراده تشريعى دانست ، زيرا اراده تشريعى به زدودن پليدى از افراد همگانى است. بنابراين ، اراده در آيه اراده تكوينى است ، و اراده تكوينى خداوند تخلّف ناپذير است. بنابراين ، پاكى اهل بيت از هرگونه پليدى ، تخلف ناپذير و حتمى است ، در نتيجه ، آنان از هرگونه پليدى پيراسته و معصوم اند. ( مدخل آيه تطهير).
حديث ثقلين نيز كه از احاديث متواتر است و در سند آن ترديدى وجود ندارد (نفحات الأزهار فى خلاصة عبقات الأنوار ، جلد اوّل) بر عصمت اهل بيت پيامبر (صلى الله عليه وآله وسلم) (به معناى اخصّ آن) دلالت مى كند ، زيرا در اين حديث ، اهل بيت به عنوان ثقل اصغر در كنار قرآن كه ثقل اكبر است قرار گرفته و دو ميراث گرانبهاى پيامبر (صلى الله عليه وآله وسلم) به شمار آمده كه از يكديگر جدا نخواهند شد و اگر مسلمانان به آن دو تمسك جويند گمراه نخواهند شد. بدون شك ، قرآن كريم كلام خداوند است و هيچ گونه خطا و انحرافى در آن راه ندارد: (لا يأتيه الباطل من بين يديه ولا من خلفه) ; هيچ گونه باطلى، نه از پيش رو و نه از پشت سر به سويش نمى آيد (فصلت:42) ، بنابراين ، اهل بيت پيامبر (صلى الله عليه وآله وسلم) نيز كه در كنار قرآن قرار گرفته و تمسك به آن مانع گمراه شدن انسان است ، هيچ گونه خطا و انحرافى در آن راه نخواهد داشت. برخى از محققان اهل سنّت نيز دلالت حديث ثقلين را بر طهارت و پيراستگى اهل بيت از آلودگى و خطا پذيرفته اند. عبدالرؤوف مناوى گفته است: در اين حديث ، پيامبر (صلى الله عليه وآله وسلم) امت را توجيه كرده است كه در زمينه دين به كتاب و عترت تمسك جويند ، با آن دو به نيكويى عمل كنند و حق آنها را بر خود مقدم دارند. اين دستور درباره قرآن به اين جهت است كه معدن علوم دينى و اسرار و حكمت هاى شرعى است ، و درباره عترت به اين جهت است كه هرگاه عنصر پاك باشد بر فهم دين كمك مى كند ، و از طرفى ، پاكى عنصر به نيكويى اخلاق مى انجامد ، و نيكويى اخلاق به صفاى قلب و پيراستگى و طهارت آن منتهى مى گردد (فيض القدير في شرح الجامع الصغير ، ج3 ، ص18ـ19). زرقانى در (شرح المواهب اللدنية ، ج8 ، ص2) وسندى در (دراسات اللبيب ، ص233) نيز اين مطلب را باز گفته اند. (نفحات الأزهار فى خلاصة عبقات الأنوار ، ج2 ، ص266ـ269).
به اعتقاد برخى از عالمان اهل سنّت در عصمت اخلاقى و عملى اهل بيت (حضرت زهرا و امامان دوازده گانه شيعه (عليهم السلام) ) شكى نيست ، و جز انسان نادانى كه منكر اسلام باشد در آن ترديد نمى كند ، آنچه مورد اختلاف است ، عصمت علمى آنان است (النبراس ، ص532 ، حاشيه بحرالعلوم) ، ولى با توجه به اين كه حديث ثقلين تمسك به اهل بيت در حوزه دين را مانع از ضلالت مى داند ، عصمت علمى آنان نيز به روشنى به دست مى آيد.
برترى اهل بيت
از حديث ثقلين برترى اهل بيت پيامبر (صلى الله عليه وآله وسلم) بر ديگران نيز به روشنى به دست مى آيد ، زيرا پيامبر (صلى الله عليه وآله وسلم) آنان را در كنار قرآن قرار داده است ، قرآن را ثقل اكبر و اهل بيت را ثقل اصغر ناميده است ، و فرد ديگرى را در رديف قرآن قرار نداده است. بنابراين همان گونه كه قرآن كريم كه كلام الهى است ، بر مسلمانان برترى دارد ، اهل بيت نيز كه در كنار قرآن و ملازم با آن هستند ، بر ديگران برترند. سعدالدين تفتازانى در اين باره گفته است: مفاد آيه تطهير و حديث ثقلين برترى اهل بيت بر ديگران است ، و ملاك برترى آنان ، صرف انتساب آنها به پيامبر نيست ، زيرا بر اساس كتاب و سنت و اجماع ، ملاك برترى علم و تقواست ، اين ملاك در اهل بيت وجود دارد ، اين مطلب از قرار گرفتن آنان در كنار قرآن و وجوب تمسك به آنان به دست مى آيد ، زيرا تمسك به قرآن جز عمل به علم و هدايت قرآن نيست ، همين گونه است تمسك به عترت. (شرح المقاصد ، ج5 ، ص301ـ 303).
آيه مباهله نيز بر برترى اهل كساء بر ديگر صحابه پيامبر دلالت مى كند ، زيرا بر اساس اين آيه پيامبر (صلى الله عليه وآله وسلم از جانب خداوند مأموريت يافته است تا از ميان كودكان ، مردان و زنان مسلمان افرادى را براى مباهله با نصرانى هاى نجران با خود همراه نمايد. و پيامبر (صلى الله عليه وآله وسلم از مردان ، حضرت على (عليه السلام) و از زنان ، حضرت زهرا (عليها السلام و از كودكان ، حسن و حسين (عليهما السلام) را برگزيد.بدون شك براى مباهله كسانى برگزيده مى شوند كه از نظر ايمان و قرب به خداوند از جايگاه بالايى برخوردار باشند ، و در مباهله اى كه يكى از افراد آن پيامبر (صلى الله عليه وآله وسلم) است ، بايد كسانى با او همراه شوند كه يا در مرتبه او باشند ، و يا از ديگران نسبت به مقام او نزديك تر باشند ، و از طرفى ، اگر غير از افراد ياد شده ، فرد ديگرى از مسلمانان نيز از چنان جايگاه بالاى ايمانى و معنوى برخوردار بود ، پيامبر (صلى الله عليه وآله وسلم) او را نيز برمى گزيد ، زيرا در مورد رفتار پيامبر (صلى الله عليه وآله وسلم) احتمال كوچك ترين كار خلاف عدل و حكمت وجود ندارد. (نهج الحق وكشف الصدق ، ص179و 215 216 ; اللوامع الإلهية ، ص515 ; دلائل الصدق ، ج2 ، ص132ـ 133). ابورياح ، خدمت كار امّ سلمه از پيامبر (صلى الله عليه وآله وسلم) روايت كرده كه اگر در روى زمين افرادى گرامى تر از على ، فاطمه ، حسن و حسين (ع) وجود مى داشت خداوند به من دستور مى داد كه به واسطه آنان مباهله كنم ، لكن خداوند به من دستور داد كه به كمك آنان مباهله كنم ، آنان برترين افرادند. (ينابيع المودة ، ص287) برترى اهل بيت از آيات و روايات ديگرى مانند آيه مودت (شورى:23) حديث سفينه ، حديث باب الحطة ، حديث نجوم و مانند آنها نيز به دست مى آيد. چنان كه در خصوص برترى هر يك از آنان نيز دلايلى وجود دارد كه در مدخل هاى مخصوص هر يك خواهد آمد.
مرجعيت علمى اهل بيت
حديث ثقلين بيانگر مرجعيت علمى اهل بيت است ، زيرا پيامبر (صلى الله عليه وآله وسلم) از مسلمانان خواسته است كه به قرآن و عترت او تمسك جويند تا گمراه نشوند. نخستين و اساسى ترين منبع و مرجع علمى مسلمانان قرآن كريم است و پس از آن سنّت پيامبر (صلى الله عليه وآله وسلم قرار دارد ، و نقش اهل بيت در اين باره اين است كه ترجمان قرآن و حافظان و ناقلان سنّت پيامبرند ، پيامبر گرامى (صلى الله عليه وآله وسلم) مأموريت داشت تا حقايق و معارف قرآن را براى مردم بيان كنند ، اما او به مقتضاى حكمت و مصلحت ، اين كار را به صورت تدريجى انجام داد. بدون شك او بخش عظيمى از حقايق و معارف قرآن را براى مردم بيان كرد ، ولى بخش ديگرى را كه شرايط بيان آنها فراهم نبود ، يا مصلحت اين بود كه در زمان هاى بعد بيان شود را به عترت معصوم خود سپرد تا آنان آن را بيان كنند. (اصل الشيعة واصولها ، ص162) حاصل آن كه : حفظ كامل آنچه توسط پيامبر (صلى الله عليه وآله وسلم) بيان شده بود و تبيين آنچه بيان نشده بود به اهل بيت پيامبر سپرده شد.
راه شناخت درست قرآن و سنت پيامبر (صلى الله عليه وآله وسلم تمسك به اهل بيت پيامبر (صلى الله عليه وآله وسلم) است ، و بدين صورت آنان مرجع علمى مسلمانان در شناخت معارف و احكام دين مى باشند. ملاعلى قارى گفته است:اهل بيت غالباً به صاحب بيت و احوال او از ديگران آگاه ترند ، بنابراين ، مراد از اهل بيت دانشمندان آنان و آگاهان به سيره پيامبر (صلى الله عليه وآله وسلم و واقفان بر راه و روش او ، و دانايان به حكم و حكمت او مى باشد ، به اين جهت است كه شايستگى آن را دارند كه دوشادوش كتاب خداى سبحان قرار گيرند (المرقاة ، ج5 ، ص600) ابن حجر نيز گفته است: پيامبر (صلى الله عليه وآله وسلم بدان جهت قرآن و عترت را ثِقل ناميده است كه ثِقل به چيزى كه گرانبها و داراى اهميت است گفته مى شود ، و قرآن و عترت اين گونه اند ، زيرا هر دو معدن علوم لدنى و اسرار و حكمت هاى عالى و احكام شرعى اند ، بدين جهت بر تمسك به آن دو و فراگيرى معرفت از آن دو تحريض و تأكيد شده است. اين تشويق و تأكيد در مورد عترت مخصوص كسانى است كه كتاب خدا و سنت رسول خدا (صلى الله عليه وآله وسلم را مى شناسند ، و آنها هستند كه تا قيامت از قرآن جدا نخواهند شد (الصواعق المحرقة ، ص 189).
قرآن كريم اهل بيت پيامبر (صلى الله عليه وآله وسلم) را به عنوان كسانى كه خداوند آنان را از هرگونه پليدى پاك كرده است ، معرفى نموده است (احزاب:33) و از سوى ديگر يادآور شده است كه حقايق متعالى و معارف مكنون قرآن را جز انسان هاى مطهّر از پليدى ها درك نمى كنند: (إِنَّهُ لَقُرآنٌ كَريم* فِي كِتاب مَكْنُون* لا يَمَسُّهُ الاّ الْمُطهّرون) ; كه اين ] پيام [ قطعاً قرآنى است كريم، در كتابونهفته كه جز پاك شدگان بر آن دست نزنند (واقعه:77ـ79) همان گونه كه طهارت شرعى ، شرط تماس بدن انسان با ظاهر قرآن است ، طهارت روح و جان از رذايل نيز شرط فهم معارف و حقايق قرآن است ، و هر چه معارف و حقايق لطيف تر و عميق تر باشد ، فهم آن به طهارت روحى بالاتر و عميق ترى نياز دارد ، و عالى ترين آن ملازم با عصمت است. (الميزان فى تفسير القرآن ، ج19 ، ص137) بنابراين ، معارف و حقايق قرآن را به طور كامل و عميق جز پيامبر (صلى الله عليه وآله وسلم) و اهل بيت معصوم او كسى نمى داند ، و براى درك اين حقايق بايد به آنان رجوع كرد. امام صادق (عليه السلام) فرموده است:حقايق مربوط به گذشته و آينده و احكامى كه حق و باطل را در مورد زندگى بشر از هم جدا مى سازد ، در قرآن وجود دارد ، و ما آن را مى دانيم. (اصول كافى ، ج1 ، باب الرد إلى الكتاب والسنّة ، حديث9). همچنين فرموده است:ما راسخان در علم هستيم و تأويل قرآن را مى دانيم (همان ، باب الراسخين فى العلم ، حديث1) ، احاديثى كه از امامان اهل بيت (عليهم السلام در اين باره روايت شده ، فراوان است.
وجوب پيروى از اهل بيت
از حديث ثقلين ، وجوب پيروى از اهل بيت نيز به روشنى به دست مى آيد ، زيرا در اين حديث ،. نجات امت از گمراهى منوط به تمسك به كتاب خدا و اهل بيت پيامبر (صلى الله عليه وآله وسلم) گرديده است ، تمسّك به معناى درآويختن است ، درآويختن به قرآن به شناخت دستورات قرآن و پيروى از آنهاست ، همين گونه است درآويختن به اهل بيت ، يعنى نخست بايد دستورهاى آنان را شناخت ، سپس آنها را بكار بست.
خداوند اطاعت از خود و رسول خود و اولى الأمر را واجب كرده است: (أَطيعُوا اللّهَ وأَطيعُوا الرَّسُول وَأُولى الأمر مِنكُم) ; خدا را اطاعت كنيد و پيامبر و اولياء امر خود را (نساء:59). با توجه به اين كه اولى الأمر بر الرسول عطف شده است ، بدون اين كه فعل أطيعوا تكرار شود ، معلوم مى شود كه ملاك وجوب اطاعت از اولى الأمر همان ملاك وجوب اطاعت از رسول خدا (صلى الله عليه وآله وسلم) است. اطاعت رسول خدا بدان جهت كه رهبرى الهى است و از مقام عصمت برخوردار است ، واجب است ، اگر او معصوم نبود ، اطاعت از او بدون هيچ قيد و شرطى واجب نمى شد ، اين مطلب در مورد اولى الأمر نيز جارى است ، و آنان نيز به دليل اين كه از صفت عصمت برخوردارند ، بايد به صورت مطلق اطاعت شوند. ( ر.ك: آيه اولى الأمر).
بنابراين ، آيه اولى الأمر بر معصوم بودن كسانى كه پس از پيامبر (صلى الله عليه وآله وسلم) در رهبرى جامعه اسلامى جانشين او مى باشند ، و بر وجوب اطاعت از آنان دلالت مى كند ، و از طرفى ، آيه تطهير و روايات مربوط به آن مصاديق اولى الأمر معصوم را معرفى كرده است ، آنان چنان كه گذشت اصحاب كساء هستند. پس ، اطاعت از اهل بيت معصوم پيامبر (صلى الله عليه وآله وسلم به عنوان متوليان امر هدايت و رهبرى امت اسلامى ، پس از آن حضرت ، واجب است.
حديث سفينه نوح نيز بر وجوب پيروى از اهل بيت دلالت مى كند ، زيرا در اين حديث پيامبر (صلى الله عليه وآله وسلم) اهل بيت خود را به كشتى نوح تشبيه كرده است كه هر كس داخل آن شد از طوفان نجات يافت ، و هر كس از داخل شدن در آن سرباز زد هلاك گرديد ، بنابراين ، هر كس از اهل بيت پيامبر (صلى الله عليه وآله وسلم) پيروى كند ، از گمراهى نجات خواهد يافت ، و هر كس از پيروى از آنان سرباز زند ، گمراه خواهد شد. ابن حجر مكى گفته است: وجه تشبيه آنان به كشتى نوح اين است كه هر كس به خاطر تشكر از كسى كه اين شرافت را به آنان اعطا كرده است ، آنها را دوست بدارد و عظيم بشمارد و هدايت دانشمندان آنان را بگيرد و به كار بندد از تاريكى مخالفت ها نجات يافته است و هر كس با آنان مخالفت كند ، در درياى كفران نعمت و پرتگاه هاى طغيان هلاك خواهد شد. (الصواعق المحرقة ، ص191). وى درباره سند حديث سفينه گفته است: اين حديث از طرق مختلف كه برخى از آنها برخى ديگر را تقويت مى كند ، روايت شده است (همان). براى آگاهى از سند حديث سفينه ( نفحات الأزهار فى خلاصة عبقات الأنوار ، جلد چهارم).

مودّت و محبّت اهل بيت
در وجوب محبّت اهل بيت پيامبر (صلى الله عليه وآله وسلم نمى توان ترديد كرد. در آيه (قل لا أسألكم عليه أجراً إلاّ المودة فى القربى) (شورى/23) دوستى خويشاوندان پيامبر (صلى الله عليه وآله وسلم) به عنوان مزد رسالت آن حضرت به شمار آمده است. مقصود از قربى (خويشاوندان) در اين آيه همان كسانى اند كه آيه تطهير در مورد آنان نازل شده است ، چنان كه حاكم نيشابورى روايت كرده است كه حسن بن على (عليهما السلام) پس از شهادت على بن ابوطالب (عليه السلام) براى مردم سخنرانى كرد و به معرفى خود پرداخت و گفت: من از اهل بيتى هستم كه جبرئيل به سوى آنان فرود مى آمد ، ومن از اهل بيتى هستم كه خداوند هرگونه پليدى را از آنان دور ساخته است. و من از اهل بيتى هستم كه خداوند مودّت آنان را بر هر مسلمانى واجب كرده و فرموده است: (قل لا أسألكم عليه أجراً إلاّ المودة فى القربى ومن يقترف حسنة نزد له فيها حُسناً) ; بگو: به ازاى آن ] رسالت [ پاداشى از شما خواستار نيستم مگر دوستى درباره خويشاوندان و هر كس نيكى به جاى آورد براى او در ثواب آن خواهيم افزود.اقتراف حسنه ، مودت ما اهل بيت است (المستدرك على الصحيحين ، ج3 ، ص172).
به نقل خوارزمى از ابن عباس ، هنگامى كه آيه المودّة فى القربى نازل شد ، كسانى به پيامبر (صلى الله عليه وآله وسلم گفتند: اين خويشاوندان تو كه مودّت آنان بر ما واجب شده ، چه كسانى اند؟ پيامبر (صلى الله عليه وآله وسلم پاسخ داد: على ، فاطمه و دو پسر آنها (المناقب ، حديث 263).
طبرى از ابوديلم روايت كرده كه هنگامى كه على بن الحسين (عليهما السلام) را به صورت اسير وارد دمشق كردند ، مردى شامى برپا خاست و از كشته شدن امام حسين (عليه السلام) و يارانش و اسير شدن زن و فرزندانش اظهار خوشحالى كرد. حضرت سجاد (عليه السلام) به او گفت: آيا آيه (قل لا أسألكم عليه أجراً إلاّ المودة فى القربى) را قرائت كرده اى؟ آن مرد گفت: آيا مقصود از قُربى شما هستيد ، امام (عليه السلام) پاسخ داد:آرى. (تفسير طبرى ، ج25 ، ص16ـ17).
ابن عساكر از امام حسين (عليه السلام) روايت كرده كه فرمود: قرابتى كه خداوند آن را عظيم شمرده و رعايت آن را واجب كرده ، و اجر رسالت قرار داده ، قرابت ما اهل بيت است (شواهد التنزيل ، ج2 ، ص144 ،تعليقه).
حافظ ابوعبداللّه گنجى از طبرانى روايت كرده كه پيامبر (صلى الله عليه وآله وسلم فرمود: خداوند پيامبران را از درخت هاى گوناگونى (سرچشمه هاى مختلفى) آفريد و من و على را از يك درخت (منشأ) آفريد. من ريشه آن درخت و على شاخه آن ، فاطمه لقاح و حسن و حسين ميوه هاى آن است. هر كس به يكى از آنها درآويزد نجات يافته و هر كس روى برگرداند ، سقوط خواهد كرد. و اگر فردى سه هزار سال ميان صفا و مروه عبادت كند و محبت ما را نداشته باشد ، خداوند او را به دوزخ خواهد افكند ، سپس آيه (قل لا أسألكم عليه أجراً إلاّ المودة فى القربى) را تلاوت كردند (كفاية الطالب ، ص1317) ابوعبداللّه گنجى درباره سند حديث گفته است: هذا حديث حسن عال.
ابونعيم اصفهانى از زاذان روايت كرده كه على (عليه السلام فرمود:درباره ما آل حم ، اين مطلب مقرر شده است كه مودّت ما را جز مؤمنان رعايت نخواهند كرد ، سپس آيه (قل لا أسألكم عليه أجراً إلاّ المودة فى القربى) را تلاوت كرد. (تاريخ اصفهان ، ج2 ، ص165).
ابن حجر مكى پس از نقل روايات مربوط به وجوب محبّت اهل بيت گفته است: از احاديث پيشين وجوب محبّت اهل بيت و حرمت شديد بغض نسبت به آنان ، معلوم شد. بيهقى و بغوى و ديگران بر وجوب محبت آنان تصريح كرده اند ، و شافعى در ابياتى كه از او نقل شده به آن تصريح كرده است ، چنان كه گفته است: يا أهل بيت رسول اللّه حبّكم * فرض من اللّه في القرآن أنزله (الصواعق المحرقه ، ص217) وى ، پس از نقل حديث ، إنّما مثل أهل بيتى فيكم مثل باب حطّة فى بنى إسرائيل من دخله غفر له گفته است: وجه تشبيه اهل بيت به باب حطّه اين است كه خداوند داخل شدن از آن در كه در أريحا بود ، را به بيت المقدس با تواضع و استغفار ، سبب آمرزش بنى اسرائيل و مودّت اهل بيت را سبب آمرزش امت اسلامى قرار داد. (همان ، ص190ـ191
فخرالدين رازى بر وجوب محبت اهل بيت اين گونه استدلال كرده است:شكى نيست كه پيامبر (صلى الله عليه وآله وسلم) على ، فاطمه ، حسن و حسن (عليهم السلام را دوست مى داشت ، بر اين اساس ، اين عمل بر همه امت واجب است زيرا خداوند فرموده است (واتَّبعوه لعلّكم تهتدون) ; و از او پيروى كنيد تا هدايت شويد (اعراف158). و نيز فرموده است: (قُلْ إن كنتم تحبّون اللّه فاتّبعونى يحببكم اللّه) ; بگو: اگر خدا را دوست داريد از من پيروى كنيد تا خدا دوستتان بدارد. و نيز فرموده است: (لقد كان لكم فى رسول اللّه أُسوة حسنة) . (التفسير الكبير ، ج27 ، ص166). وى ، آل محمد (صلى الله عليه وآله وسلم) را به على ، فاطمه ، حسن و حسين تفسير كرده و گفته است: آل محمد كسانى اند كه نسبت آنان به پيامبر (صلى الله عليه وآله وسلم) باز مى گردد ، بنابراين ، هر كس نسبتش با پيامبر شديدتر و كامل تر باشد ، آل او خواهد بود. و شكى نيست كه فاطمه ، على ، حسن وحسين (عليهم السلام) با پيامبر (صلى الله عليه وآله وسلم) شديدترين تعلق را داشتند. بنابراين ، آنان آل پيامبرند. آن گاه به روايتى استشهاد كرده است كه زمخشرى نقل كرده كه هنگامى كه آيه مودت نازل شد ، از پيامبر (صلى الله عليه وآله وسلم) پرسيدند اقرباى شما كه محبّت آنها بر ما واجب است ، چه كسانى اند ، پيامبر (صلى الله عليه وآله وسلم) فرمود: على ، فاطمه و دو پسر آنان است (همان).
اشكال:در آيات قرآن تأكيد شده است كه پيامبران الهى بر تبليغ رسالت خداوند از مردم درخواست مزد نمى كردند ، و اين يكى از ويژگى هاى پيامبران بوده است ، آنان تأكيد مى كردند كه مزدشان بر خداوند است و نه ديگرى (إِنْ أجرى إلاّ على اللّه) ; پاداش من جز برعهده خدا نيست. در اين صورت ، چگونه مى توان مودّت اهل بيت پيامبر (صلى الله عليه وآله وسلم را مزد رسالت او به شمار آورد؟
پاسخ: از مجموع آيات مربوط به مزد رسالت پيامبر (صلى الله عليه وآله وسلم به دست مى آيد كه وى هيچ گونه مزد مادى و غير مادى كه به خود او باز گردد از مسلمانان نخواسته است: (قُل ما أسألكم عليه من أجر وما أنا من المتكلّفين) ; بگو مزدى بر اين ] رسالت [ از شما طلب نمى كنم و من از متكلّفين نيستم (ص:86). و اگر هم مودّت اهل بيت خود را به عنوان مزد رسالت خويش مطرح كرده است ، در واقع به خود آنان باز مى گردد: (قل ما سألتكم من أجر فهو لكم إن أجرى إلاّ على اللّه) ; بگو: هر اجر و پاداشى از شما خواسته ام براى خود شما است اجر من تنها بر خداوند است (سبأ:47) ، مزدى كه پيامبر (صلى الله عليه وآله وسلم) از مردم خواسته است و در واقع به خود آنان باز مى گردد اين است كه آيين او را بپذيرند و به آن عمل كنند ، چرا كه آيين او راه خدا است ، و برگزيدن راه خدا مايه سعادت مندى انسان خواهد بود (قل ما أسألكم عليه من أجر إلاّ من شاء أن يتّخذ إلى ربّه سبيلاً) ; بگو: در برابر آن هيچ گونه پاداشى از شما نمى طلبم مگر كسى كه بخواهد راهى بسوى پروردگارش برگزيند (فرقان:57). امّا پيمودن راه خدا در گرو شناخت آن است ، و شناخت راه خدا به راه شناسى نياز دارد كه هم راه را به خوبى بشناسد و هم در پيمودن آن كوشا و راسخ قدم باشد ، اين راهنمايان همان اهل بيت معصوم پيامبرند. بديهى است كسى كه بخواهد از راهنمايى آنان به طور كامل بهره ببرد ، قبل از هر چيز بايد آنان را دوست بدارد و به آنان با ديده تكريم و تعظيم بنگرد تا شخصيت آنان براى او جذّاب و تأثيرگذار باشد. اين مطلب در آيه مودت قُربى آمده است.
ولايت و رهبرى اهل بيت
ولايت و رهبرى اهل بيت دلايل عقلى و نقلى بسيارى دارد. از نظر عقل و با توجه به فلسفه امامت ، عصمت يكى از مهم ترين شرايط امام است. آياتى از قرآن نيز بر اين مطلب دلالت مى كند (ر.ك: آيه اولى الأمر وآيه صادقين). از سوى ديگر ، از بحث هاى گذشته به دست آمد كه اهل بيت از ويژگى عصمت برخوردارند ، بنابراين ، امامت و رهبرى امت اسلامى پس از پيامبر گرامى (صلى الله عليه وآله وسلم) به آنان اختصاص دارد.
علاوه بر اين ، اطاعت از اهل بيت چنان كه گذشت واجب است. دلايل وجوب پيروى از اهل بيت اطلاق دارد و همه بايدها و نبايدهاى مربوط به زندگى مسلمانان را شامل مى شود و در اين جهت تفاوتى ميان مسايل عبادى ، اقتصادى و سياسى و فرهنگى وجود ندارد. به عنوان مثال در آيه اولى الأمر ، اطاعت از اولى الأمر همان جايگاه و گستره اى را دارد كه اطاعت از پيامبر (صلى الله عليه وآله وسلم) دارد.اولى الأمر چنان كه بيان گرديد از ويژگى عصمت برخوردارند ، و اين ويژگى به اهل بيت پيامبر (صلى الله عليه وآله وسلم) اختصاص دارد.
از مباحث مربوط به مودت اهل بيت نيز روشن شد كه مودت جنبه طريقى دارد ، و غرض اصلى اين است كه مردم راه حق را بشناسند و با پيمودن آن به سعادت و رستگارى برسند ، شناخت راه حق و پيمودن آن نيز همه عرصه هاى زندگى فردى و اجتماعى ، عبادى و سياسى را دربرمى گيرد.
نكته درخور توجه در اين باره اين است كه در بسيارى از نقل هاى حديث ثقلين ، هم تمسك به اهل بيت بيان شده است و هم ولايت اميرالمؤمنين (عليه السلام) . به عبارت ديگر ، در جريان غدير خم ، پيامبر گرامى (صلى الله عليه وآله وسلم هم درباره عترت و اهل بيت خود سخن گفت و مسلمانان را به پيروى از آنان سفارش كرد ، و هم اميرالمؤمنين (عليه السلام) را به عنوان ولى و رهبر امت اسلامى پس از خود معرفى كرد. (ينابيع المودة ، ص36ـ 40)پيامبر (صلى الله عليه وآله وسلم) با اين كار نشان داد كه ولايت و رهبرى اميرالمؤمنين (عليه السلام) نخستين گام در جهت تحقق بخشيدن به مفاد حديث ثقلين است.
نكتـه ديگـر اين كه در بـرخى از نقـل هـاى حـديث ثقليـن ، از قـرآن و اهـل بيت بـا عنـوان خليفتيـن تعبيـر شـده اسـت:إنّـى تـركت فيكـم خليفتين: كتـاب اللّه وأهـل بيتى (المسند ، ج5 ، ص181 ; مجمع الزوائد ، ج9 ، ص163 ; فيض القدير ، ج3 ، ص14 ; كنزالعمال ، ج1 ، ص166 ; نفحات الأزهار ، ج2 ، ص284ـ 285) ، مطابق اين حديث ، اهل بيت ، جانشينان پيامبرند ، و جانشينى آنان همه جانبه است.
در حديث ديگرى پس از بيان اين كه پيامبر (صلى الله عليه وآله وسلم قرآن و عترت را به عنوان دو ميراث گرانبهاى خود براى امت اسلامى معرفى كرده است ، اين مطلب بيان شده است كه زمين هيچ گاه از اهل بيت خالى نخواهد بود ، زيرا اگر چنان شود ، زمين بر اهلش خشم خواهد گرفت سپس فرمود: خدايا تو هرگز زمين را از حجت خود خالى نخواهى گذاشت ، آنان از نظر تعداد اندك و از نظر منزلت در پيشگاه خداوند بزرگ ترين مقام را دارند (ينابيع المودّة ، ص27). بنابراين ، اهل بيت ، حجت هاى خداوند بر زمين اند ، و امامت و رهبرى از آن حجت هاى خداوند است.
گواه ديگر بر اين كه حديث ثقلين بر امامت اهل بيت (ع) دلالت مى كند ، اين است كه اميرالمؤمنين (عليه السلام) در مواردى به آن احتجاج كرده است كه روز شورى از آن جمله است. (مناقب ابن مغازلى ، ص112).
مورد ديگر ، احتجاج با طلحه ، عبدالرحمن بن عوف و سعد بن ابووقّاص است (ينابيع المودة ، ص43) ، و مورد ديگر ، احتجاج وى در زمان خلافت عثمان و در مسجد پيامبر ، در برابر جمعى از صحابه است (همان ، ص137).

منابع
(1) اصل الشيعة وأصولها ، كاشف الغطاء ، محمدحسين ، المطبعة العربية ، القاهرة ، 1377ش ؛
(2) اصول كافى ، كلينى رازى ، ابوجعفر محمد بن يعقوب ، المكتبة الاسلاميه ، تهران ، 1388ق ؛
(3) اقرب الموارد ، شرتونى ، سعيد الخورى ، مكتبة المرعشى ، قم ، 1403ق ؛
(4) تفسير ابن كثير ، ابن كثير دمشقى ، اسماعيل ،دارالاندلس ، بيروت ، 1416هـ.ق ؛
(5) تفسير طبرى ، طبرى ، محمد بن جرير ، ضبط و تعليق محمود شاكر ، داراحياء التراث العربى ، بيروت ، 1421هـ.ق ؛
(6) دعائم الاسلام ، ابوحنيفة مغربى، نعمان بن محمد، قاهره، دارالمعارف؛
(7) دلائل الصدق ، المظفر ، محمدحسن ، مكتبة الذجاج ، تهران ؛
(8) شرح المقاصد ، تفتازانى ، سعدالدين ، مسعود بن عمر، دارالمعارف العثمانيه، پاكستان ؛
(9) شواهد التنزيل ، حاكم حسكانى ، عبدالله بن عبدالله ، تحقيق محمدباقر محمودى ، مؤسسة الاعلمى ، بيروت ، 1393هـ ؛
(10) صحيح مسلم ، نيشابورى ، مسلم بن حجاج ، تحقيق محمد فؤاد عبدالباقى ، داراحياء التراث الاسلامى ، بيروت ؛
(11) الصواعق المحرقة ، هيثمى مكى ، ابن حجر ، المكتبة العصرية ، بيروت ، 1425ق ؛
(12) فيض القدير فى شرح الجامع الصغير ، مناوى ، محمد عبدالرؤوف ، دارالفكر ، بيروت ، 1416هـ.ق ؛
(13) كفاية الطالب ، گنجى شافعى، محمد بن يوسف، تهران، داراحياء تراث اهل البيت(عليهم السلام)؛
(14)
كنزالعمال ، متقى هندى ، مؤسسة الرسالة ، بيروت ، 1405ق ؛
(15) لسان العرب ، ابن منظور ، محمد بن مكرم ، دار صادر ، بيروت ، 2000م ؛
(16) اللوامع الالهيه ، فاضل مقداد ، جمال الدين مقداد بن عبدالله ، مكتبة المرعشى ، قم ، 1405ق ؛
(17) المستدرك على الصحيحين ، حاكم نيشابورى ، محمد بن عبدالله ، دارالكتب العلميه ، بيروت ، 1978م ؛
(18) مجمع الزوائد ، هيثمى، على بن ابى بكر، بيروت، دارالكتاب العربى ؛
(19) المسند ، ابن حنبل ، احمد بن محمد ، دارالحديث ، قاهره ، 1416ق ؛
(20) مشكل الآثار ، طحاوى ، ابوجعفر ، دار صادر ، بيروت ؛
(21) المصباح المنير ، فيولى ، احمد بن محمد ، قاهره ، بى تا ؛
(22) المعجم الوسيط ، ابراهيم مصطفى و ديگران ، المكتبة الاسلاميه ، استانبول ، بى تا ؛
(23) معجم مقاييس فى اللغة ، ابن فارس ، ابوالحسين احمد ، دارالفكر ، بيروت ، 1418هـ.ق ؛
(24) المفردات فى غريب القرآن ، راغب ، حسين بن محمد ، المكتبة المرتضويّه ، تهران ؛
(25) مكارم الاخلاق ، طبرسى ، حسن بن فضل ، مؤسسة الاعلمى ، بيروت ، 1392ق ؛
(26) مفاتيح الغيب (تفسير كبير ، فخرالدين رازى، محمد بن عمر، بيروت، داراحياء التراث العربى ؛
(27) مناقب ، ابن المغازلي ، على بن محمد ، دار الكتب العلميه ، بيروت ، بى تا ؛
(28) الميزان ، طباطبايى ، محمدحسين ، مؤسسة الاعلمى ، بيروت ، 1393ق ؛
(29) النبراس ، الحافظ محمد ، عبدالعزيز ، مكتبة حقانيّه؛
(30) نفحات الازهار فى خلاصة عبقات الانوار ، ميلانى ، سيد على ، مركز تبيين و ترجمه و نشر آراء ،قم ، 1423هـ ؛
(31) نهج البلاغه ، رضى ، ابوالحسن محمد بن الحسين ، صبحى صالح ، بيروت ، 1387ش ؛
(32) نهج الحق وكشف الصدق ، حلّى ، ابومنصور جمال الدينن حسن بن يوسف ، دارالهجرة ، قم ، 1414هـ.ق ؛
(33) ينابيع المودة ، قندوزى حنفى ، شيخ سليمان ، مؤسسة الاعلمى ، بيروت ، 1418ق.؛
على ربانى گلپايگانى
نام کتاب : دانشنامه کلام اسلامی نویسنده : جمعی از محققین    جلد : 1  صفحه : 94
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست