responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : دانشنامه کلام اسلامی نویسنده : جمعی از محققین    جلد : 1  صفحه : 64
الاهيات(تئولوژى)
واژه الاهيات به علمى كه درباره خدا و درباره شالوده ايمان دينى بحث مى كند تعريف شده است (فرهنگ آكسفورد ، واژه theology ).
اين كلمه از واژه يونانى theologia مأخوذ است كه از دو بخش theo (خدا) و logia (گفتار و نظر) تركيب شده است. بنابراين (theolog به معناى انديشه و گفتار درباره خداست. واضع اين واژه را، افلاطون دانسته اند ، وى اين لفظ را درباره شاعرانى به كار برده كه خدايان يا تكوين عالم بر اساس وجود خدايان را وصف كرده اند (رساله جمهورى ، ص3799).
ارسطو ، عالمان الاهيـات را كه تبيين هاى اسطوره اى از جهان عرضه مى كننـد ، در مقـابل فيلسوفان ، يا عـالمان علوم طبيعى كه در جسـت و جـوى تبييـن اشيـا در درون خـود اشيا هستند ، قرار مى دهد ، در جايى او فلسفـه نظـرى را به سه بخش: رياضيات ، طبيعت و الاهيات تقسيم مى كند كه بخش اخير همان فلسفه اولى يا مابعدالطبيعه است (مابعدالطبيعه 10259/6).
مقـارن پايـان قـرن دوم قبل از ميلاد پانائتيوس رُدايى سه نـوع الهيات: اسطوره اى ، طبيعى يا فلسفى جهان شناختى و مدنى يا سياسى را از هم جدا ساخت. الاهيات اخير مربوط به راه و رسم قيصرهاست (الاهيات مسيحى ، ص1ـ 2).
الاهيات مسيحى
در ميان مسيحيان ، اوّلين كاربردهاى اصطلاح theology در مورد معرفت به خدايى كه آنان به او باور داشتند ، در نوشته هاى اريگن (متوفاى 254ميلادى) يافت مى شود. پس از وى ، اوسبيوس اهل قيصريه (متوفاى 339ميلادى) ميان theology به معناى علم تدبير الهى يا فعل الهى براى نجات بشر كه شامل: مسيح ، كليسا ، شعاير دينى ، و فرجام شناسى است ، تفكيك قايل شد. (همان) ، اين تفكيك در دوره متقدم آباى كليسا مورد قبول قرار گرفت. بنابراين الاهيات تنها به بحث درباره خدا مى پرداخت ، و از مسائل ديگر مانند تجسّد و فديه ذيل عنوان علم تدبير الهى بحث مى شد. (دايرة المعارف كاتوليك/580).
در هر حال ، علم الاهيات نزد مسيحيان به تمامى مظاهر تلاش آنان براى فهم ايمان مسيحى اطلاق مى گردد و زمينه هايى از مطالعات دينى را شامل مى شود كه از علم كلام اسلامى گسترده تر است.
از جمله موضوعاتى كه در محدوده الاهيات مسيحى مى گنجد عبارت است از: مطالعه در باب تعاليم كتاب مقدس ، تلاش براى فهم حقايق در پرتو تعاليم مسيحى ، تاريخى در عبادات بيان كننده ايمان مسيحى در طى قرون ، توضيح آنچه تنها با عقل مى توان درباره خدا دانست بيان معناى قداست مسيحى و راه هاى دست يافتن به آن ، بنيادهاى اخلاق و تأثير عملى تعاليم مسيحيت در زندگى مسيحيان (كلام مسيحى ، ص115).
آموزه هاى اساسى در الاهيات مسيحى عبارتند از: خدا ، وحى ، آزادى و اختيار ، خلقت ، سرنوشت ، گناه ، كفاره ، شرّ ، نجات و رستگارى ، عيسى مسيح ، روح القدس ، تثليث ، تجسّد عشاى ربانى و معادشناسى. اين آموزه هاى دينى در الاهيات جديد مسيحى نيز اهميت دارند و هر متكلمى با هر مشرب كلامى ، ناگزير است پاسخ گوى پرسش هايى باشد كه درباره آن ها مطرح مى شود. البته در طول تاريخ الاهيات مسيحى با توجه به شرايط حاكم بر جامعه مسيحى برخى از مسائل ياد شده مورد اهتمام بيش ترى قرار گرفته است (همان ،ص60ـ 97).
الاهيات مسيحى از منظرهاى مختلف به گونه هايى تقسيم شده است: 1. از منظر اشتمال آن بر تحليل و بررسى عقلى دو گونه دارد:
الف: الاهيات كتاب مقدس: هر يك از نويسندگان عهد جديد دريافت ويژه خود از معنا و مفهوم ايمان مسيحى را عرضه كرده است. آنان تفكر الهى خود را به گونه اى منظم بيان نكرده اند. رسالت الاهيات كتاب مقدس اين است كه اعتقادات دينى موجود در كتاب مقدس را به صورت منظم و بدون شرح و تفسير خاصى عرضه كند.
ب: الاهيات نظرى يا سيستماتيك: اين الاهيات عبارت است از كوشش عقلى و فلسفى براى فهم حقايق در پرتو تعاليم مسيحيت كه داراى دو گرايش كلى است: يكى گرايش افلاطونى و نوافلاطونى و ديگرى ، گرايش ارسطويى ، آگوستين قديس (متوفاى 430ميلادى) نماينده برجسته گرايش افلاطونى و توماس آكونياس (متوفاى 1274م) نماينده برجسته گرايش ارسطويى مى باشند.
2. از منظر روش شناخت خدا و عقايد دينى به الاهيات عقلى (الاهيات طبيعى) و الاهيات نقلى (الاهيات وحيانى) و الاهيات تجربى تقسيم شده است ، در الاهيات عقلى انسان مى تواند از طريق تفكر عقلى خدا را بشناسد ، اما در الاهيات نقلى راه شناخت خداوند رجوع به كتاب مقدس است ، زيرا كتاب مقدس دربردارنده مكاشفه هايى است كه براى مسيح و حواريين رخ داده است. آكويناس از طرفداران الاهيات عقلى و آگوستين و مصلحين كليسا از طرفداران الاهيات نقلى اند. الاهيات نقلى كاربرد ديگرى هم دارد كه عبارت است از آن دسته از مسايل اعتقادى كه عقل از درك آنها ناتوان است مانند تثليث و فديه. مطابق اين اصطلاح ، طرفداران الاهيات عقلى در اصطلاح اول ، اين مسائل را جزء الاهيات نقلى مى دانند.
3. از منظر ادوار تاريخى ، الاهيات مسيحى داراى اقسام ذيل است:
الف: الاهيات پدران كه مربوط به الاهيات مسيحى از قرن دوم تا پايان قرن پنجم است. در اين دوره گروهى از متكلمان بزرگ مسيحى پس از حواريين به تفسير كتاب مقدس پرداختند ، تفسيرهاى آنان به عنوان عقايد اصيل مسيحى شناخته شده است. اين آثار در مؤسسه هاى الاهيات در جهان مسيحيت تدريس مى شود. ژوستين (متوفاى 165م) ، ايرند (متوفاى 200م) ، هيپوليت (متوفاى 236م) و آگوستين (متوفاى430م) از پدران كليسا به شمار مى روند.
ب: الاهيات قرون وسطا كه پس از دوره الاهيات پدران آغاز و تا عصر رنسانس ادامه دارد. (حدود ده قرن).
ج: الاهيات جديد كه از رنسانس آغاز شده و تاكنون ادامه دارد.
4. از منظر موضوع بحث نيز الاهيات مسيحى داراى اقسامى است:
الف) الاهيات روحانى (تنسك و تصوف); اين رشته از الاهيات براى فهم عمل فيض خدا در زندگى مؤمن مسيحى كوشش مى كند ، هدف زندگى مسيحى به عنوان اتحاد در محبت بين مؤمن وخدا ، مراحل كمال در مسيحيت ، شيوه هاى دعا ، تأملات و مشاهدات روحى ، مشكلات و خطاهايى كه مؤمن در راه تهذيب نفس با آنها برخورد مى كند از جمله سرفصل هاى مورد بحث در اين الاهيات است.
ب) الاهيات اخلاقى (ادبى): به بحث درباره آن قسمت از تعاليم مسيحى كه به دستورهاى اخلاقى مربوط مى شود ، مى پردازد. در اين رشته ، تعاليم كتاب مقدس پيرامون اخلاق مطالعه مى شود ، بر اين اساس ، الاهيات ادبى به تعيين بنيادهايى مى پردازد كه مسيحيان بايد زندگى اخلاقى خويش را بر آن استوار كنند.
ج) الاهيات شبانى: در صدد يافتن بهترين شيوه ها براى اجراى رسالت مسيحى است تا از اين راه بتواند جامعه هاى مسيحى واقعى به وجود آورد ، تربيت مسيحى تعليم دينى ، اعلام رسالت مسيحى ، راهنمايى مسيحيانى كه گرفتار مشكلات شده و نياز به راهنمايى دارند ، شيوه هاى بنيان گذارى جوامع مسيحى ، مظاهر جامعه شناختى و انسان شناختى در زندگى مسيحى از مسائل مورد بحث در اين الاهيات مى باشد.
د: الاهيات اديان كه رابطه مسيحيت با ساير اديان را بررسى مى كند.
هـ: الاهيات آزاديبخش: اين رشته تعهد مسيحيان را در مسير تاريخ در زمينه هاى اجتماعى ، سياسى و اقتصادى بررسى مى كند.
و: الاهيات پذيرش فرهنگ ها: اين رشته از الهيات ، رابطه بين رسالت مسيحى و فرهنگ را بررسى مى كند ، مسيحيان مانند هر قوم ديگر ، عادت داشته اند كه بين دين و فرهنگ خود كه فرهنگ اروپايى است رابطه برقرار كنند. برخورد رسالت مسيحى با هر فرهنگى به طور ويژه ، مسائل زيربنايى و روبنايى دين مسيحى ، رابطه ميان كليساى بومى (ملى) و كل جامعه مسيحى از جمله مسائل مورد بحث در اين رشته از الاهيات است. (كلام مسيحى ، ص115ـ 130 ; الاهيات مسيحى ، ص24ـ 27 ; مقدمه اى در باب الهيات ، ص4ـ10). منبع نخست كتابواست مستقل تأليف توماس ميشل ، ترجمه حسين توفيقى. و دو منبع اخير دو مقاله است كه در مجموعه كلام جديد در گذر انديشه ها درج و منتشر شده است ، نيز (فلسفه و ايمان مسيحى ، ص24).
الاهيات اسلامى
واژه الاهيات در فرهنگ و تفكر مسلمانان نام علمى است كه در باره چيزهايى بحث مى كند كه در هويت خارجى و تصوير ذهنى به ماده نياز ندارند ، و آن را علم ربوبى و علم الهى و نيز الهيات مى نامند.مطابق ديدگاه مشهور اين واژه در اصل از كلمه تئولوژيا (theologia در زبان يونانى گرفته شده و در قالب عربى اثولوجيا به كار رفته است ، واژه اثولوجيا در آغاز نام كتابواز ارسطو دانسته مى شد ، و در دوران متأخر ، تحت عنوان يك علم به نام علم ربوبى يا معرفة الربوبية يا الهيات به جاى عنوان يك كتاب به كار برده شد (مقدمه اى در باب الهيات ، ص11).
علوم فلسفى به دو بخش فلسفه نظرى و فلسفه عملى تقسيم شده است. فلسفه نظرى درباره چيزهايى بحث مى كند كه واقعيت آن ها در اختيار انسان نيست ، و فلسفه عملى درباره چيزهايى بحث مى كند كه واقعيت آن ها در اختيار انسان است. طبيعيات ، رياضيات و الاهيات اقسام كلى فلسفه نظرى ، و اخلاق ، سياست مُدُن و تدبير منزل شاخه هاى كلى فلسفه عملى مى باشند ، الاهيات درباره امورى بحث مى كنند كه در تحقق خارجى و در تعريف ذهنى نيازمند ماده نيستند و رياضيات درباره امورى بحث مى كند كه در تعريف ذهنى به ماده نياز ندارند ، ولى در تحقق خارجى نيازمند ماده اند و طبيعيات درباره امورى بحث مى كند كه هم در تعريف ذهنى و هم در تحقق خارجى نيازمند ماده اند.
بنابراين علم الهى يا الاهيات مرادف فلسفه اولى ، علم اعلى ، علم كلى و حكمت مابعدالطبيعه است ، وجه ناميده شدن فلسفه اولى به علم الهى يا الاهيات اين است كه در اين علم درباره ذات و صفات خداوند بحث مى شود. موضوع فلسفه اولى موجود بماهو موجود است. و مسائل آن ذيل سه عنوان كلى قرار مى گيرد:
1. اسباب نهايى و غير مادى موجودات كه در رأس آنها وجود خداوند متعال است.
2. عوارض موجود بماهو موجود مانند عليت و معلوليت ، حدوث و قدم ، وجوب و امكان ، وحدت و كثرت و....
3. مبادى و موضوعات علوم ديگر ، زيرا موضوعات علوم ديگر به منزله اعراض ذاتى موجود بما هو موجود مى باشند (الشفاء ، الإلهيات ، ج1 ، ص3ـ 4 و 13 و 152 ; الأسفار الأربعة ، ج1 ، ص24ـ 25 و ج6ص3 ; كشف الظنون ، ج1 ، ص159ـ 160).
برخى ، اصطلاح علم الهى (الهيات) را به بحث درباره امورى اختصاص داده اند كه نه تنها در تحقق خارجى و تعريف ذهنى نيازمند ماده نيست ، بلكه اصولاً منزه و مجرد از ماده اند مانند وجود خداوند و وجود عقول مفارقه ، و اصطلاح فلسفه اولى را مخصوص بحث درباره امورى دانسته اند كه اگر چه در تحقق خود به ماده نياز ندارند ، ولى بر موجودات مادى نيز منطبق مى شوند مانند وحدت و كثرت و ديگر مفاهيم عامه فلسفى (كشف الظنون ، ج1 ، ص676ـ 677).
در دوره هاى متأخر اصطلاح الاهيات در فلسفه اسلامى دو كاربرد متمايز پيدا كرده است: يكى الاهيات بالمعنى الاعم ، و ديگرى الالهيات بالمعنى الاخص ، كاربرد نخست مربوط به امور عامه فلسفه است. كليات احكام وجود ، مباحث مربوط به علت و معلول ، واجب و ممكن ، واحد و كثير ، قوه و فعل ، قدم و حدوث و... مسائل الاهيات بالمعنى الاعم است ، و مباحث مربوط به ذات ، صفات و افعال الهى (مبدأ و معاد) به الاهيات بالمعنى الأخص اختصاص دارد.
اين تفكيك به صورت روشن تا قبل از حكيم سبزوارى به چشم نمى خورد. در كلام صدرالمتألهين به آنها اشاره شده است.
اما حاجى در توضيح آن گفته است: علم اعلى همان گونه كه فلسفه اولى و حكمت ماقبل الطبيعه و حكمت مابعدالطبيعه ناميده مى شود ، علم الهى بالمعنى الاعم نيز ناميده مى شود ، وجه ناميده شدن آن به نخستين نام اين است كه موضوعش كه وجود مطلق است بر همه امور تقدم دارد ، زيرا وجود حقيقى بر ماهيت تقدم حقيقى و احقّى دارد ، ووجه ناميده شدن آن به دومين نام اين است كه علم اعلى بر موجود طبيعى تقدم بالطبع دارد ، ووجه ناميده شدنش به نام سوم اين است كه علم اعلى بر طبيعيات تأخـر بالوضـع دارد ، يعنـى در ] آثار ارسطـو [ مقـام تعليـم و تعلـم پس از طبيعيـات قـرار داده شـده است ، و وجه ناميـده شـدنش بـه الاهيات بالمعنـى الأعم ايـن اسـت كه موضوعش وجود مطلق و غير مقيد به خصوصيتى است بر خلاف الاهيات بالمعنى الاخص كه موضوع آن موجود مقيد به وجوب ذاتى (واجب الوجود بالذات) است (شرح المنظومه ،ص140 ، حاشيه).
اصطلاح الهيات يا علم الهى در ميان متكلمين اسلامى نيز به كار رفته است. اگر چه اصطلاح مشهور ميان آنان علم كلام يا علم اصول دين است ، ولى اصطلاح الهيات نيز بر كل مباحث كلامى يا مباحث مربوط به خداشناسى كاربرد داشته است. فخرالدين رازى نام مفصل ترين اثر كلامى خود را المطالب العالية فى العلم الإلهى گذاشته و در توضيح آن گفته است: اين علمى است كه نزد يونانيان اثولوجيا نام دارد. سپس افزوده است در اين علم درباره ذات خداوند و صفات او بحث مى شود (المطالب العاليه ، ج1 ، ص35و 37). وى ركن سوم كتاب المحصّل خود را نيز به الاهيات اختصاص داده كه درباره ذات ، صفات، افعال و اسماء خداوند بحث مى كند (تلخيص المحصل ، ص241).
قاضى عضدالدين ايجى موقف پنجم كتاب المواقف را به الاهيات اختصاص داده و گفته است: الاهيات عالى ترين مقصد در اين علم (علم كلام) است. (شرح المواقف ، ج8 ، ص2).
سعدالدين تفتازانى مقصد سوم كتاب شرح مقاصد خود را به بحث درباره الاهيات اختصاص داده و در آن درباره ذات ، صفات ، افعال و اسماء الهى بحث كرده است (شرح المقاصد ، ج4 ، ص11).
در ميان متكلمان پيشين شيعه اين اصطلاح مرسوم نبوده است ، ولى از معاصران ، آية اللّه سبحانى كتاب مهم و معروف كلامى خود را الإلهيات على هدى الكتاب والسنة والعقل نام نهاده است كه تلخيص آن با نام محاضرات فى الإلهيات متن درسى در حوزه هاى علميه مى باشد. اصطلاح الهيات از نظر آية اللّه سبحانى همه مباحث كلامى از مبدأ تا معاد را شامل است ، و از اين جهت ، با اصطلاح العلم الإلهى فخرالدين رازى كه كتاب المطالب العاليه او درباره آن نگارش يافته ، برابر است. از سوى ديگرالهيات در اين كاربرد گسترده، از الاهيات بالمعنى الاخص در اصطلاح فلاسفه نيز گسترده تر است ، زيرا فلاسفه درباره امامت به گونه اى كه در علم كلام مطرح است بحث نكرده اند.
حاصل آن كه اصطلاح الاهيات در ميان فلاسفه اسلامى دو كاربرد عام و خاص دارد: كاربرد عام آن به مباحث عمومى فلسفه مى پردازد ، و كاربرد خاص آن به مباحث مربوط به خداشناسى و احياناً مسايل مربوط به مبدأ و معاد اختصاص دارد. اين اصطلاح در ميان متكلمان اسلامى نيز داراى دو كاربرد عام و خاص است ، كاربرد عام آن همه مباحث مربوط به خداشناسى و ديگر اصول اعتقادى اسلام (نبوت ، امامت و معاد) را شامل مى شود ، و كاربرد خاص آن به مسائل مربوط به خداشناسى (ذات ، صفات افعال و اسماء خداوند) اختصاص دارد.
در هر حال ، دايره مباحث الاهيات در فلسفه و كلام اسلامى ، حتى در كاربرد گسترده آن ، محدودتر از اصطلاح الاهيات در الاهيات مسيحى است ، زيرا در الاهيات مسيحى مباحثى كه صبغه اخلاقى و حقوقى دارد نيز مطرح است.

منابع
(1) الاسفار الأربعة ، شيرازى ، صدرالدين ، محمد بن ابراهيم ، 115هـ ، انتشارات مصطفوى ، قم ، بى تا ؛
(2) تلخيص المحصل ، طوسى ،محمد بن حسن ، 672هـ ، دارالأضواء ، بيروت ، 1405ق ؛
(3) شرح المقاصد ، تفتازانى ، سعدالدين ، منشورات ، الشريف الرضى ، قم ؛
(4) شرح المنظومه ، سبزوارى ، ملاهادى ، 1289هـ ، انتشارات علميه اسلاميه ، تهران ، بى تا ؛
(5) شرح المواقف ، جرجانى ، ميرسيد شريف ، منشورات الشريف الرضى ، قم ، 1412ق ؛
(6) الشفاء ، ابن سينا ، حسين بن عبدالله ، 428هـ ، الاب ضواتى ، سعيد زايد ؛
(7) فرهنگ انگليسى آكسفورد ، انتشارات شعاع ؛
(8) فلسفه و ايمان مسيحى ، براون، كالين، ترجمه طاطه وس ميكائليان، شركت انتشارات علمى و فرهنگى، 1375ش ؛
(9) كشف الظنون ، حاجى خليفه ، ملامصطفى ، دارالفكر ، بيروت ، 1410ق ؛
(10) كلام مسيحى ، ميشل ، توماس ، مترجم حسين توفيقى ، مركز مطالعات اديان و مذاهب ، قم ، 1377ش. مابعدالطبيعه ، ارسطو ، مترجم دكتر شرف الدين خراسانى ، انتشارات حكمت ، تهران ، 1377ش ؛
(11) المطالب العاليه ، رازى ، فخرالدين ، 606هـ ، دارالكتاب العربى ، بيروت ، 1407ق.؛
على ربانى گلپايگانى
نام کتاب : دانشنامه کلام اسلامی نویسنده : جمعی از محققین    جلد : 1  صفحه : 64
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست